فضای مصنوعی و خشکی همه محیط را پر کرده بود و آدمها چون ماشین با هم رفتار میکردند. دلش گرفته بود ، پس آدمها چه زمانی بزرگ میشدند؟ پس اگر کودک بودند چرا آشتی نمیکردند؟ و یا اصلا چه اهمیتی داشت که آنها قهر هستند و یا آشتی؟
سعی در خواندن نوشته بیگانه داشت، کلمات در جلوی چشمانش جلو و عقب میرفتند اما مفهومی در مغزش ایجاد نمیکردند. دچار دوگانگی بود. احساسات خوب و احساسات بد. چرا نمیتوانست بی تفاوت باشد شاید خودش هم کودک شده بود.
به فلسفه هر چیز فکر میکرد و برای هر چیزی دلیل میخواست اما شاید باید کاملا رهایشان میکرد تا زمان خودش همه مشکلات را حل کند.
بارها صبوری پاسخ تمام مشکلاتش را داده بود. اما اینبار بی تاب بود و بی تحمل. تئوریهایش پاسخی برای روح نا آرامش نبودند.
فقط خودش میتوانست به خودش کمک کند.
اوهوم
باهات موافقم ... !!
بلدی درست کنی ؟؟؟؟؟
پنیرو پیاز ؟؟؟؟؟
چطوری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کی مهمونم میکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟
:ی
لینکت کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟
عزیزم هر وقت که دوست داشتی.
اره موافقم...
ادم فقط خودشون به خودشون میتوونن کمک کن ... نه کس دیگه ...
لینک ؟؟؟؟؟؟؟
ممنونم نازلی جان. :)
سلام نازلی جون
خوبی؟
مثل همیشه زیبا بود... امان از اون روزی که فقط خود آدم میتونه به خودش کمک کنه... نمیدونم چرا این جمله برای من مساویه با ناامیدی... ناامیدی از وجود یک همراه یا یک دوست یا فردی که بشه در موقع نیاز روی کمکش حساب کرد.... این جمله من و یاد تنهایی میندازه:(
سلام نازلی جون... کاشکی منم یک کم صبور بودم... در ضمن آپ کردم و تو یه بازی دعوتت کردم.. بازی نمی کنی؟؟؟
آره عزیزم تو وبلاگت بذار دیگه!
گاهی وقتا منم دچار این حس ها میشم. اخه چقدر باید صبر کرد...
سلام نازلی جان
ممنون که اومدی
راستی با من تبادل لینک می کنی؟
سلام نازلی جونم!
مثل همیشه روون ساده و خوش ساخت! خوشم می آN روح زندگی تو نوشته هاته!
آدم حس می کنه خوشبختی تو همین حرفای ساده ایه که تو نوشتیشون!
مرسی که اومدی خانومی!
مرسی عزیزم تو خیلی به من لطف داری.
هیچ وقت و هیچ جا هیچ کس غیر از خود آدم نمی تونه به خودش اعتماد کنه
تب و تاب و بی تابی ...
فکر کردن به فلسفه اتفاقها یا فکر نکردن به آنها هیچ مشکلی را حل نمی کنه ...
ولی صبر کردن خیلی به آدم کمک می کنه ...
و کسی که بیشتر از همه به آدم کمک می کنه خود آدمه ...
ولی در هر حال:
آدم آدمه دیگه
انتظار زیادی نباید ازش داشت
باید صبور بود و صبور ...
سلام نازلی جونم ...
من به روز شدم ...
اجازه میدی لینکت رو بزارم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فدات بشم :*
خواهش میکنم خوشحال میشم.
پس آدمها چه زمانی بزرگ میشدند؟ پس اگر کودک بودند چرا آشتی نمیکردند؟
این جمله ات به قسمت تفلن رفته دلم رسید
سلام
من هم با بالایی موافقم!
مثه همیشه مختصر و مفید
آفرین
من آپ شدم جیگمل خانومی!
نوشته هات خیلی قشنگن.اینا رو خودت می نویسی از این ور و اون ور جمع می کنی؟!
مال خودمه عزیزم.
ادما بزرگن فقط دارن نقش بچه هارو بازی میکنن.... اینم که اشتی نمیکنن واسه اینه که نتونستن از پس نقش بازی کردن درست بر بیان...
اینجا با حال تره...
سلام..منم همین عقیده رو دارم....ادم فقط خودش به خودش میتونه کمک کنه فقط باید از تجارب دیگران هم استفاده کنه... شاد باشین...
سلام.
امیدوارم که حالتون خوب باشه.
وبتون جالبه . مطلب هایی هم که نوشتید خوبه به خصوص این مطلب جدید. از خوندنش لذت بردم.
دیدار باقی
یار باقی
سلام...
بازم مثل همیشه قشنگ و زیبا... واقعا آفرین... واقعا که چیزی نیست که با گذشت زمان و صبر کردن حل نشه...
شاد و شکیبا باشی دوست من... به من هم سر بزن چون خیلی خوشحال می شم
تا بعد خدا نگهدار
سلام.. من آپم
آخه چقدر صبر...؟ مخصوصاً اینکه وقتی روحت نا آرومه و دلت جواب می خواد... زمان بیشتر از همیشه کش میاد و طولانی به نظر می رسه...
کاملا موافقم ولی چاره چیه؟
گاهی نمی شه برای هرچیزی دلیلی پیدا کرد...
صبر هم چیز خوبیست...اما گاهی صبوری هم دیگر حوصله ی آدم را سر می برد...و واقعا اکثر اوقات کسی جز خود ادم نمی تواند به خودش کمک کند...
راستی...مگر می شود نوشته های خوندنی ات را دوست نداشت :)
سلام نازلی جون
با اینکه دو پست از کتلتهای شامت می گذره ولی هنوزم میام توی وبلاگت بوی کتلت به مشامم می رسه . بوی گوجه فرنگی و صدای گاز نوشابه .
موفق باشی خانوم
ای کاش خدا یه کمی هم به من صبوری می داد که اصلاً ندارمش:((
قشنگ بود:)
تو اداره ما به آقایون هنوز کادو ندادن.. تو اداره شما چطور؟؟؟
به آقایون ما هم ندادن فقط به همه شیرینی دادن.
چرا آپ نمی کنی؟ من آپم عزیزم!
چشم وقت نکردم.
چرا به روز نمیشی؟؟؟
من به روزم ...
لینکتو بزارم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منتظرتم :*
منم موافقم فقط خود آدم می تونه به خودش کمک کنه.
این که صبور باشی هم یه کمک مهم واسه آدمه.
سلام
دوست عزیز دیدم در جایی نوشتی باید آرامش را خود در درون خویش بیابیم. کاملا موافقم. متن کوتاهی را که نوشته بودی نیز خواندم.
شاد باشی!
کامران
سلام دوست عزیز... وبلاگم آپ شد...[گل][لبخند]
دیگر توان صبر کردن نیست.دیگر حوصله انتظار کشیدن برای فردا نیست.
خانه ام ابریست دنیا یکسر همه ابریست
اما ابر بارانش گرفته.(نیما)
ودیگر حتا دنیا را هم حوصله صبر کردن نیست.
عجب صبری خدا دارد
سلام نازلی جون
خوبی؟
پس چرا آپ نمیکنی دوستم؟:(
من همش میام اینجا و همش میبینم آپ نکردی:(
آپ کن دیگه:)
مواظب خودت باش عزیزم.
شاد و سرفراز باشی.
در پناه حق:)
سلام
ممنونم از لطفت!
شاد باشی!
کامران