روزها از پی هم میآیند
گذر تند زمان در دستم
گاهنامه ایی رنگی است
نوشتنی بی هدف
نشستنی بی بهانه
و گامهایی بی نشانه
زندگی چرخش یک پروانه است
روی گلبرگ و درخت
زندگی طرز نگاه من و توست
قاصدک پر زد و رفت
من ماندم و تو
و چشمان تنهایی یک کودک
آرزو کردی ؟
تا بیاد پروانه رقصان
که بخندد کودک
سلام
وبلاگ بسیار جالب و مفیدی دارید.
خیلی استفاده کردم.
امیدوارم همیشه موفق باشید.
خوشحال میشم که شما هم به وبلاگ من سر بزنید و برای کمک به من روی لینک تبلیغاتها کلیک کنید.
ممنونم
اره واقعن... زندگی طرز نگاه من و توست... :)
سلام نازلی جونم
خوبی؟
خیلی شعر زیبایی بود...
زندگی چرخش یک پروانه است
روی گلبرگ و درخت
زندگی طرز نگاه من و توست
از این قسمتش خیلی خوشم اومد... واقعا هم زندگی مثل چرخش پروانه میمونه:)
مواظب خودت باش دوست جونم:-*
مرسی عزیزم تو هم همینطور.
سلام مجدد به نازلی فرزانه
بیشتر از هر چیزی با اسم این شعر ارتباط برقرار کردم.
گاهنامه رنگی ... واقعا زندگی همینه ...
شعرت خیلی زیبا بود نازلی عزیزم. خیلی زیبا..من هم همیشه از روزمرگی کسالت بار غمگین می شوم و گاه از بی بهانه بودنها بسیار دلتنگ اما به قول تو زندگی در نگاه ماست کاش نگاهمان درست شود...
شاد و همیشه سلامت باشی
سلام .
من با اون قسمت چرخش پروانه هم موافقم هم خوشم اوومد . البته با بعضی دیدگاهها خیلی ارتباط برقرار نکردم مثلا چرا آدم بی هدف بنویسه یا بی هدف بشینه یا...؟
در مورد فرم شعر هم قراره نظر ندیم .
در مورد نوشته خودم باید خدمتتون عرض بکنم من حتی اون رو چرکنویس هم نکردم . داشتم روی یک متن دیگه کار می کردم یک باره یاد این موضوع افتادم خیلی متاثر شدم . با سرعت اوون رو نوشتم و رفتم. به این خاطر متن اصلا از نظر نگارش مشکل داره . حوصله تغییر رو هم نداشتم. اما اوون سورپرایز آخر رو که گفتین من مخصوصا این کار رو کردم . ببینین بعضی آدمها توی سایه هستن . من خواستم این آدم توی سایه بمونه . هرچند یکی از تصویرهای خیلی روشن ذهن من رو تشکیل می ده.
زندگی چرخش یک پروانه است
روی گلبرگ و درخت
زندگی طرز نگاه من و توست
کامنتدونیم ترکیده دوستم! ازین یه تیکه خیلی خوشم اومد! عالی بود!
من دوباره آپم! فک کنم الان دیگه درس شده! چون قالبای پارس تم ترکیده بودن!
عزیزم من بازم نمیتونم برات کامنت بزارم.
لینک داره عزیزم! کمرنگه! پایین هر نوشته هس!
نور اتاق تان شب ها
به حیاط خانه ی ما سرک می کشد
شاخه ی انگورهای مست باغچه تان
عربده های قناری پدرم را
در آورده
وچه قدرباحیا
گربه ی خانه تان
هیچ گوشتی از دست اهالی نمی گیرد
آیا اینها بس نیستند
که یکی تورا دوست داشته باشد؟
مدتی بود وبلاگتو ندیده بودم.اما انگار تو هم توی همین مدت زیاد آپ نکردی.موفق باشی گلم.
همه دست به دست هم دادن تا کودک بخندد؟ کاش همیشه همین سناریو تکرار میشد
زندگی چرخش یک پروانه است
روی گلبرگ و درخت
زندگی طرز نگاه من و توست ...عالی بود.
چقد دلم واست تنگ شده بود !!!!!!!!!!!!
خوبی
چه شعر قشنگی بود !!
:*
نازلی جانم سلام
به خاطر این ذوق و استعداد و همینطور پشتکاری که توی نوشتن داری خیلی خیلی بهت تبریک می گم . همیشه موفق باشی دوستم .
من هم از اون تیکه توصیف زندگی خیلی خوشم اومد . :)
مرسی عزیزم همیشه به من لطف داری خانم.
سلام نازلی جان!
تنها همین رو می گم : لذت زایدالوصفی بردیم مبسوط! بانو!!!
خوشحالم که بالاخره یه نوشته ما برای شما لذت بخش بود.
سلام نازلی جونم.. خیلی قشنگ بود... لذت بردم
و بسیاااااااااااار عالی بود.
وااااااااااااااااااااااااااای نازلی جونم شما هم می خواین برین کیش؟؟؟؟؟؟
کی می رین شما؟
یعنی می بینمت اونجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اون تایمی که شما نوشتی ما هم قراره که بریم. میتونیم با هم برنامه ریزی کنیم که همدیگرو ببینیم.
و در انتظار معجز ه لحطه آیند با طعم باران با قلمی که با دل نقاشی کند آری باید به معجز ه امید داد و گفت
سر انجام آئی
وبلاگ خوبی داری. ممنون که به من هم سر زدی.
سلام . . .
اول بگم که دلم براتون تنگ شده بود نازلی جونی ...
دوم این شعر ... واقعا زیبا بود ...
زندگی چرخش یک پروانه است
روی گلبرگ و درخت
زندگی طرز نگاه من و توست
سوم این نشونی خونه ی تازه اس با یه اسم تازه ...
قبلا اسم خونه ام رویای آبی بود...
یادتون که نرفته ؛)
و چهارم اینکه این کامنت خصوصیه ... تاییدش نکنین لطفا ...
و پنجم خوشحال میشم باز هم بهم سر بزنید ...
سلام
ایول
شعرت هم مثل بقیه نوشته هات قشنگه
سلام.با موضوع یک فیلم آپم و منتظر نظرتم دوست گرامی[گل]
خداحافظ بانو
قسمت نهم داستانم رو نوشتم
سلام...کوتاه و جالب و زیبا...ممنون از این پست قشنگت