نوشته های من

داستان کوتاه- شعر-داستان بلند

نوشته های من

داستان کوتاه- شعر-داستان بلند

پنکه

صدای مستمر پنکه در پس زمینه خاکستری سالن حسی از آرامش را ایجاد میکند. لحظه های انتظار سپری میشوند. خوردن چای گرمای بیشتری میدهد و هر لحظه بدن بیشتر گر میگیرد.  

دیگر آموخته ام که انتظار زیباتر از وقوع حادثه است چرا که امیدی ترا به جلو سوق میدهد.  

برگ کتاب از باد پنکه رقصان است و حس باد گرم مرا به گذشته ها میبرد، به فضایی باز و هوایی مطبوع و آواز پرندگانی که آشنایانی قدیمی هستند.  

در صبگاهی که هنوز بانگ بیداری زده نشده و بوی نان تازه محلی از حفره های درون سفره بیرون می آیند و انتظار برای خوردن ناشتایی و انتظار برای بیداری همگان. حسی غریب و دوست داشتنی . 

هوسی که صبور نیست و دستانی که درون سفره میرود و تیکه ایی نان را در طعمش زیر بزاق زبان حس میشود. 

دانه های ریز نان زیر دندانها له میشوند و اصرار برای باز هم خوردن بیداد میکند. 

بی صبری بی صبری و باز هم بی صبری. 

صدای پنکه استمرار زندگی را تداعی میکند.

نظرات 16 + ارسال نظر
میثم سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:29 ق.ظ http://meisamh.pib.ir

این پنکه از همین پنکه هاست که من دیدم! اون پنکه ها از اینجور چیزا نداشتا ...

بهاره سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 01:52 ب.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com

سلام نازلی جونم
خوفی؟
چه خوشگل بود این پست... راست میگی گاهی انتظار خیلی بهتر از وقوع یک حادثه ست... آدم تا وقتی منتظره شوق و امید پیشروی داره و همین شوق و امید بهش نیرو میده...
خیلی به دلم نشست این پستت عزیز دلم:-*
از خودت مواظبت باش دوست جون:-*

مرسی عزیزم.

inموریx چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 05:03 ب.ظ

استمرار زندگی.....؟؟؟؟اینم روشیه

مونیک پنج‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:56 ق.ظ http://moonik.jbg.com

.....................
..................................
..................................................

سعید شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:50 ق.ظ http://www.margesiah.blogfa.com

سلام دوست عزیز
نوشته ی زیبایی بود . ولی تلخ پررنگ روزگارمان ما را مجبور به خیال کرده تا حقیقت.
دوست من این تداعی زندگی است همان طعمه ی تلخ تقدیر که فریاد وجودمان را غرق در اقیانوس سکوت کرده.این زندگی همان زیبایی است که من و خوشه های خشکیده ی خشمم را زشت کرده است.
آری در این دیوونه بازار سیاهی چرا در پی سپیدی میگردیم حال آنکه در این زمان سپیدی را باید در روح شیطان جست و جو کرد زیرا که انسانها رانده شده تر از شیطان شده اند.
دوست من دنیای خود را زیبا نگاه دار زیرا که هنوزم مرآت نور خدا در کهکشان وجودت باقی است.
امیدوارم در تیره ی تاریک دنیا سبز و آبی بمانی
خدانگهدار

صادق شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:54 ق.ظ http://pelak21.blogfa.com

سلام . خیلی زیبا بود و جسارتا حس کلی و المان های اوون تکراری بود . اما زیبا بود . این پنکه صبحگاهی منو یاد صبحهای دم دار تابستان شمال انداخت. حستون از انتظار خیلی عالیه در همه نوشته هاتون . اما شخصن انتظار بردن رو حتی بدون امید دوست دارم.
موفق باشین

مرسی میشه لطفا بگین که اون تکراری ها کدومه من خیلی متوجه نشدم.

هایده شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:23 ق.ظ

باز هم همان حس غریب که در بیشتر نوشته‌هایت است با همان جملات کوتاه انسان را به دنیای دیگری می‌برد. گاهی این دنیاها خشن و گاهی بسیار لطیفند. نمی‌دانم این اختلاف دنیاها چه طور بروز می‌کند ولی هر کدام زیبایی خود را دارند.
حس من این است که نوشته‌هایت باارزش‌تر از آنند که در دنیای کوچک وبلاگت محصور و محدود شوند.

مرسی عزیزم باید یه همتی بکنم مگه اینکه تو هی بهم امید بدی.

ٌصادق شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:02 ب.ظ http://pelak21.blogfa.com

سلام .
ما کمتر هنرمندی رو می تونیم پیدا بکنیم که تکرار توی آثارش نباشه . در نوشته های شما این انتظار که اتفاقن برای من بسیار جذابیت داره بارها تکرار می شه. پنکه سقفی رو گمونم توی یکی دیگه از نوشته هاتون دیدم . اوون حس نون تازه که کاملا مطمئنم اگر خودش نه شبیهش ( راجع به یک روستا) تکرار شده. برای اینکه تقلب نکرده باشم سراغ آرشیو نوشته هاتون نرفتم. اما می خوام بگم اتفاقن این تکرارها نوشته اخیر شما رو خیلی قشنگ کرده.

مرسی شما لطف دارین اما یه چیزی پنکه مورد نظر من این بار سقفی نبود راستش:)
در مورد انتظار هم از اسم وبلاگ پیداست دیگه:)

امین جون شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:45 ب.ظ http://morpheus.blogsky.com

سلام نازلی جان!
بعضی کلمه ها و بعضی جمله ها باعث شدن که ایجاز نوشته ات زیر سوال بره.
مثلاً این جمله یکی مونده به آخر... بی صبری بی صبری ...
می تونستی این حس رو در همون قالب جویدن نان به وجود بیاری که تقریباً آوردی. اونوقت می تونستی از شر اون جمله راحت بشی.
جمله هوسی که صبور نیست رو خیلی دوست داشتم.
خسته نباشی.
به امید دیدار!

سحربانو یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 07:21 ب.ظ http://samo86.blogsky.com

سلام نازلی جونم
وای کلی دلم واست تنگ شده بود:)
راست می گی منم نفهمیدم چرا بعضی وقتا انتظار خیلی شیرین تره:(

آسمان(مشی) دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:02 ب.ظ http://mashi.blogsky.com

خیلی عالی و زیر پوستی بود عزیزم!
بوی نون از حفره های سفره....!

مهرنوش خانومی سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 01:27 ق.ظ http://taMeshki.blogsky.com

ما ادما اینطوریم دیگه !!

:*

آسمان رنگین(مشی) سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:47 ب.ظ

رفتی تعطیلات جیگمل؟؟

نه بابا سر کارم.

پری جون چهارشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:32 ق.ظ http://mamnooee.blogsky.com

سلام دوست گلم
سال نو مبارک
بیا ببین کارت تبریکم خوشگل شد ؟؟؟

آرمین آران پنج‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 01:07 ق.ظ http://www.aran.trk.ir/

سلام
عیدت پیشاپیش مبارک
ممنون که به من سر میزنی
راستش شرمندم که با کلی کار که رو سرم ریخته زیاد وقت و حوصله وبگردی رو ندارم و کم پیدا شدم

مساله ایی نیست. عید شما هم مبارک

ماهی تنها چهارشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:50 ب.ظ http://onlyabadan.blogsky.com/

سلام خوبی
به روزم و منتظرت
بای بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد