نوشته های من

داستان کوتاه- شعر-داستان بلند

نوشته های من

داستان کوتاه- شعر-داستان بلند

بخشش

گوشی تلفن را میگذارم و به حرف او فکر میکنم. " سعی کن که ببخشیش"  

گفتن این جمله چقدر ساده به نظر میرسد. اما چگونه میتوانم او را ببخشم. آیا تنها گفتن کلمه بخشیدمش قضیه را حل میکند ، چگونه میتوانم کینه ایی که از او به دل دارم را فراموش کنم؟

نگاه کردن به صورتش زجر آور است و فضایی که در آن قرار میگرد سنگین و خفقان آور.  

شاید مرگ یکی از بهترین راه حلها برای اینگونه افراد باشد. آدمهای خودخواه ، آدمهای خسیس، آدمهای بی رحم، آدمهای...

شاید با مردنشان بتوانند رحمی را برای خودشان بخرند.  

این آدمها همیشه تظاهر به بیماری میکنند و اینکه شاید فقط و فقط چند مدت کوتاهی زنده خواهند ماند، تا بلکه مهر و محبت اطرافیان را به خودشان جلب کنند اما افسوس که نمیدانند هر بار که صحبت از بیماریهای احمقانه و من در آوردی خودشان میکنند چقدر کریه و بد قیافه میشوند . و در آن لحظه هاست که دوست داری ظالم ترین آدم روی زمین باشی.  

چگونه میتوانم ببخشمش و به او لبخند بزنم؟ حتی فکر کردن به بخشش او زجر آور است.

نظرات 15 + ارسال نظر
بهاره دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:37 ق.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com

الهی من قربون این مامان نازلی ناز و تپل و مهربونم برم... عزیزم مگه میشه با تو قهر کرد و اصلا چرا باید این کار و کرد؟ من انقدر دوستت دارم که به این راحتیا ولت نمیکنم... همونجور که براتون تعریف کردم مشکل اینترنت دارم و راستش و بخوای از اداره میترسم زیاد برم وبلاگ بخونم ولی امروز دیگه زدم به سیم آخر و گفتم هرچه باداباد من کار خودم و میکنم و اونا هم بذار هر کار دوست دارند بکنن. دیگه دارم که نمیزنند یه روز یک ساعتی و به دوستام اختصاص بدم:)
باهات موافقم عزیزم... گاهی اصلا و ابدا نمیشه کسی و که بدترین اذیتها رو بدیها رو در حق آدم روا داشته بخشید... حالا هرچی آدم بخواد سعی کنه ببخشه اون آدم رو، نمیشه که نمیشه و هیچ رقمه راه نداره، چطور اون موقع که اون آدم اذیت میکرد دیگرون رو فکر دو روز دیگه اش نبود؟ حالا که یه طوریش شده افتاده به ننه من غریبم بازی که ببخشنش؟ عمرا... مثلا من با یکی از دوستان صمیمیم مشکل پیدا کردم و باهاش قطع رابطه کردم... تو نمیدونی چقدر این آدم اذیتم کرد از نظر روانی... میمود برام تو وبلاگم بدو بیراه و حرفای نامربوط میزد که من یه چیزی بهش بگم... بعدها از یکی دیگه از دوستام شنیدم که خانوم دلش برا من تنگ شده بوده و اینجوری میخواسته من باهاش حرف بزنم شده بدو بیراه بهش بگم ولی باهاش حرف بزنم!!!! من آخه چطور میتونم ببخشم همچین آدمی رو؟
چقدر پست پرنده آروم و قشنگ بود و طبق معمول لطیف و عالی:-*
از خودت مواظبت باش مامان جون آینده:) راستی ایشالا کی وقتشه؟:):-*

صادق دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:46 ق.ظ http://pelak21.blogfa.com

سلام
طرف بدجوری عصبانیتون کرده. من بودم می بخشیدم اما لبخند نمی زدم.
خوش باشید

لبخند که اصلا فکرشم نکن.

آسمون(مشی) دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 04:21 ب.ظ http://atr.blogsky.com

خوبی مامان نازلی؟؟
بعضی زخما و ضربه ها کارین!! می شه فراموششون کرد و کمرنگ اما حتی اگر هم خوب بشن جاشون برای همیشه می مونه!
بخشش خوبه! اما همیشه نه!!

نوشی دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:21 ب.ظ http://tameshki.com

میدونی ...

بخشش همیشه منو راضی میکنه ...

حتی اگه خیلی ناراحت باشم ... میدونم ادمی هستم که این قدرت رو دارم از بدترین ادما بگذرم ...

و میدونم تو خیلی جاها اگر اشتباهی هم ازم سر میزنه ... اون دیکری هم میتونه از من بگذره !

نمیدونم ...

هر کس ی جوره ...

دیگه منو دوسی نداری دیگه ..

هی !

مینا سه‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:11 ق.ظ

سلام بر نازلی عزیز

لازم نیست ببخشیش فقط کافیه قبول کنی کهخ چنین آدمی یک بیمار روانیه
یک آدمیه که از بچگی کمبود توجه و محبت داشته همین

سلام مینا جون چقدر نظرت رو دوست داشتم کاملا هم درست گفتی.

سحربانو پنج‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 05:41 ب.ظ http://samo86.blogsky.com

اولا که خیلی قشنگ بود. می دونی بعضی وقتا هر چقدر هم بخوای نمی تونی بدی کسی رو فراموش کنی ، نمی دونم چرا انتظاری خلاف این رو از آدم دارن:(
بعدشم اینکه با اینکه ای خیلی قشنگ بودا ولی تو باید الآن چیزای شاد شاد بنویسی دوست جونمممممممممممممممممم:)

چشم خاله خانم مهربون. چیزای شاد هم مینویسیم.

آرمین آران جمعه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:39 ق.ظ http://aranlar.blogsky.com

آدمهای مفت خور
دوس دارم بگیرم خفشون کنم
یکیشونو دوران دانشجویی با اردنگی پرت کردم بیرون
بعد از دروغگویی به نظرم بدترین کار مفت خوریه

nobody دوشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:14 ق.ظ

salam
ye ehsasi bem mige mohite inja ashnast.
shayad in ehsas ghalat bashe !!! nemidunam

امین جون سه‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:16 ق.ظ http://morpheus.blogsky.com

نازلی جان عزیز سلام!
اومدم بگم که خانوم جان! شما رخصت نمی دید خدمت برسیم، نذار به حساب کم پیدایی ما!
دوم اینکه این روزها نوشته های دوستان رو تنها از سر لذت می خونم و فرصت بیشتر از این وقت گذاشتن رو ندارم. اما حس شخصی من نسبت به نوشته های تو و سابقه کارهای مشترکمون به من اجازه نمی ده که سرسری یا حتی برای لذت بردن صرف از نوشته یک دوست، به بلاگت سر بزنم.
به هر تقدیر نوشته هات کوتاه تر شدن. فکر کنم از ماه دیگه که بشینی توی خونه، اونهم به مدت سه ماه! هم پرکار تر بشی، هم نوشته هات تولانی تر.(عمداً ط رو ننوشتم. می خوام با حضور کلمات عربی تا جای ممکن مقابله کنم.) مگه می شه؟

سلامت باشین ولی امین جان مرخصی من ۶ ماهه نه سه ماه عزیز دل برادر. ضمنا خونه اینترنت دایل آپ و بسیار بیخود هستش. ولی خوب بازم خوبه که تو به من امیدواری:)

سحربانو سه‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:08 ب.ظ http://samo86.blogsky.com

نازلی جونم در چه حاله؟؟؟

مرسی عزیز دلم بد نیستم فقط دیگه خسته شدم.

پری جون سه‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 04:47 ب.ظ http://mamnooee.blogsky.com

سلام دوست خوبم
من برگشتم ...
بیا و یه نظری بده

آسمون(مشی) چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:45 ق.ظ

بابا کجایی؟؟ نمی خوای واسه دل ما هم که شده بیایی و نظر بدی یا آپ کنی؟؟ نکنه؟؟؟ هاین؟؟

همین جام عزیزم چشم آپ هم میکنیم چند بار بهت سر زدم متاسفانه سر کامنت گذاشتن کامپیوترم خل شد.

مینا یکشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:18 ق.ظ

سلام نازلی عزیز

دلم واست تنگ شده بود اومدم سری بزنم و جامی بنوشم

مرسی عزیز دلم من خیلی تنبل شدم و خیلی دیر دیر مینویسم راستش حوصله ندارم.

بهاره یکشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:25 ب.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com

سلام مامان نازلی
خوفی؟
کجایی پس دوس جون؟ دلم برات تنگ شده آخه:؛<

مرسی عزیز دلم ممنون.

کارمند کوچولو یکشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:02 ب.ظ http://edarehyema.blogsky.com

سلام نازلی جون جونممممممممممممممممممم.. دلم برات یه عالمه تنگ شده بود.. خوبی عزیزم؟
آی گفتی بخشش.. من بعضی ها رو اصلا نمیتونم ببخشم.. دیدی میگن لذت بخشش خیلی زیاده ولی به نظر من همیشه این جمله صادق نیست!
مواظب خودت باش گلم
منم بالاخره آپیدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد