نوشته های من

داستان کوتاه- شعر-داستان بلند

نوشته های من

داستان کوتاه- شعر-داستان بلند

با خود خود خرم

حسود شده بود. خیلی هم حسود شده بود. احساس میکرد هر لحظه میتواند سر هر شوهری که به زنش محبت میکند را بزند. نگاه کردن به یک فیلم رمانتیک تا سر حد جنون عصبی اش میکرد و حسادت مثل سرطان تمام وجودش را پر کرده بود. 

نگاه غضب ناکی به شوهرش انداخت و قابلمه خورشت را هم زد.  

فقط دلش توجه میخواست . دوست داشت از او  تعریف شود . دستی به سرش بکشد و مثلا بگوید چقدر موهایش قشنگ شده. قلبش تند میزد نگاه کردن به چاقوهای روی پیشخوان احساس عجیبی داشت و تجسم  ضربه زدن به شکم شوهرش آرامش عجیبی در دلش ایجاد میکرد. 

به پیشخوان رسید و کلم را با فشار به دو نصف کرد و شروع کرد به ریز کردن آنها . آنقدر محو کارش شد که نفهمید کی دستش را بریده زمانی متوجه شد که کلمها قرمز شده بود دستش را بلند کرد و متوجه عمق فاجعه شد.  

بلند گفت: 

- بزدل ، ترسو ، بدبخت. 

شوهرش از پشت روزنامه سرش را بلند کرد و ابروهایش را بالا برد  و دوباره پشت روزنامه ها محو شد.  

- با تو نبودم با خود خرم بودم با خود خود خرم.

نظرات 19 + ارسال نظر
غزلک شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:23 ب.ظ http://golemamgoli.blogsky.com/

. احساس میکرد هر لحظه میتواند سر هر شوهری که به زنش محبت میکند را بزند. نگاه کردن به یک فیلم رمانتیک تا سر حد جنون عصبی اش میکرد
----------
چه احساسات آشنایی!!

حسین شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:04 ب.ظ http://www.akslar.com

عزیزم وبلاگ قشنگی داری.من هر روز به وبلاگهای زیادی سر میزنم ولی وبلاگ شما یه چیز دیگست

پرنیان شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:17 ب.ظ http://missthinker1992.blogfa.com

حق داشت طفلک .شوهرش زیادی بی احساسه..طفلکی..

سحربانو شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:47 ب.ظ http://samo86.blogsky.com

وای چه احساس دوست نداشتنی ای:( باید مردها بفهمن که زن ها فقط یکم توجه می خوان.

بلوط یکشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:09 ق.ظ http://www.baloot.blogsky.com

سلام نازلی
اصلا خوندن مطلبی که یه آدم بی احساسی در اون نقش داره آزار دهنده است امیدوارم کسی گیر این آدم نیفته.....

موفق باشی
به من سر بزن

بهاره یکشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:30 ب.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com

سلام نازلی جانم
خوبی؟
رامان گلم خوبه؟
وای این حس حسادت گاهی اوقات به سراغ منم میاد و اون لحظه ای که دوست دارم همسرم درکم کند و نمی کند، دلم می خواد یک سلط آب یخ (او از آب یخ خیلی بدش می آید) بگیرم دستم و خالی کنم رو سرش! و یا یک کیک خامه ای گنده را بگیرم دستم و مستقیم بکوفونم تو صورتش:دی بلکه اینجوری یه نمره دلم خنک بشه:)
مواظب خودت باش عزیز دلم:-*
پ.ن. خیلی ناراحتم که نتونستم باهات بیام کلاس داستان نویسی:( انقدر دلم میخوادش که نگو:(

عیبی نداره عزیزم مشکلی نیست. ایشا... یه دفعه دیگه . حالا یه قرار بزاریم همدیگرو ببینیم کلاس پیش کشمون.

هایده یکشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:19 ب.ظ

وقتی بحث تفاوتهای فیزیکی زن و مرد میشه. آقایون چنان نطق کاملی در مورد اختلافات میان این دو جنس میکنند و چنان تجزیه و تحلیلی راجع به احتیاجات فیزیکی هر دو جنس ارائه میدهند که آدم دهانش باز میماند ولی این اطلاعات کامل از همین حد فراتر نمی رود و در سطح باقی میماند.
هر وقت مردها توانستند و به خودشان زحمت دادند که روح زنان را بشناسند آن زمان است که تمام مشکلات از بین خواهد رفت.

عاشقتم با این دید خوشگلت.

Inموریx دوشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:47 ق.ظ http://inmorix.persianblog.ir

اینا همش داره جزوی از روزمرگیهامون میشه...

صادق دوشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:35 ب.ظ http://www.pelak21.blogfa.com

سلام
وقتی یک داستان خوب و خوش پخت چاشنی زنانه به خودش می گیره ارزشهاش خوب دیده نمی شن. میگین نه کامنت های دوستان رو دوباره بخونین.
البته قهرمان داستانهای شما بیشتر اوقات خانم ها هستند ولی اینبار یه مقدار داستانتون اکشن شده و خوب...
وقتی به آقایون توجه نشه اوون روز ، روز خوبشونه و وقتی به خانم ها توجه نشه خوب اوونی میشه که شما نوشتین. ولی من تصور می کنم قتل ( اعدام انقلابی ) یه مقداری برای این کوتاهی جریمه زیادی هست .
و اینکه به نظرم این نوشتتن از این جهت که هم فضای بیرون رو خوب تصویر می کرد و هم درون شخص رو ، خیلی نوشته کاملی بود . ( واین دیگه سبک مخصوص شما شده)
موفق باشید

سلام مرسی که از نوشته من تعریف میکنین ولی باید بگم خوب شما زن نیستین که بدونید زنها وقتی بهشون توجه نشه ممنکه خیلی کارها انجام بدن که ممکن استحقاقش هم نباشه ولی چه میشه کرد زنها همینن دیگه والا زن نمیشدن.

امین دوشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:23 ب.ظ http://morpheus.blogsky.com

ها!
می خواستم کلی گیر بدم به فضا سازی و توضیح صحنه و حال و احوالت..اما 4 خط آخر نوشته ات اونقدر مزه داد که بی خیالش شدم...خوب بود آخرش...منظورم از لحاظ حسی و تکنیکی اه...اما خوب مرد داستان آدم بدی اه و همه ما این رو می دونیم و کی جرعت داره خلاف این رو بگه...

خوبه چهار خط آخر بود والا من و تو کلاهمون میرفت توی هم ها:))))

بلوط پنج‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:01 ق.ظ http://www.baloot.blogsky.com

سلام مهربون
به روزم و در انتظار میربانی مهربانی هایتان
پیروز باشی

آرمین آران جمعه 28 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:35 ب.ظ http://aranlar.blogsky.com/

وای
خدا کنه من این شکلی نشم
اصلاً دوست ندارم خانومم دستش رو ببره بعد به خودش فحش بده
تازه خانم من بعدش شکم منو سفره میکنه چون اصلاً ترسو نیست طفلکی ((:

shoa جمعه 28 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:44 ب.ظ http://nsuns.blogfa.com

سلام
هنوز نوشته هات به من حس خوبی می ده
خوشحالم!

hasti جمعه 28 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:49 ب.ظ http://www.hastinike.blogspot.com/

چه خیالاتی. زن بودن گاهی‌ ترسناکه. گاهی‌ مثل بیماریه. گاهی‌ حس اروتیکی داره و بیشتر وقتها حس بیچارهگی.

بلوط شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:13 ق.ظ http://www.baloot.blogsky.com

سلام مهربون

ای دل من گر چه در این روزگار
جامه رنگین نمی پوشی به کام
باده رنگین نمی بینی به جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار......

پایدار باشید
در انتظار حضورتان می مانم

زهرا چهارشنبه 2 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:04 ق.ظ http://sedayam-kon.mihanblog.com

چه زندگی مزخرفی

محمد حسینی شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:50 ب.ظ http://www.medadnevis.blogsky.com

به روزم
و منتظرت
زیبا بود
بی اعتنایی مرد

بهاره دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:25 ق.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com

نازلی جونم کجایی پس؟
تازه موبایلتم خاموشه همش:(
پس من چه جوری حالت رو بپرسم؟:(

ستیغ پنج‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:44 ب.ظ http://setigh.wordpress.com

خوب میتونست با این همه حسادت یک زندگی رو به آتیش بکشه. نمیدونم کشید یا نه. ولی خیلی ها کشیدند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد