نوشته های من

داستان کوتاه- شعر-داستان بلند

نوشته های من

داستان کوتاه- شعر-داستان بلند

دور خیلی دور

به عکسها نگاه میکنم . شفافیت این آسفالت را هرگز ندیده ام. رنگها چشم را میزند و لبخندها واقعی تر به نظر می‌آیند. 

دستم را روی عکس میکشم و به فاصله اش با خودم می‌اندیشم. دور است خیلی دور.  آرزویی که دیر زمانی است فراموش شده.

دوباره و دوباره عکسها را نگاه میکنم. شاید میترسم آنها را هم از من بگیرند.