مرد رویایی

بشقابهای کیک خامه ایی نیمه خورده روی میز کنار فنجانهایی که رد رژ لب خانومها هر کدام را به یک رنگ در آورده بود به طرز نامرتبی رها شده بودند. خانومها غرق صحبت بودند.  

خانوم میان سال با کت قرمز یقه انگلیسی رو به دختر خانوم لاغر اندام کرد و توضیح داد که برادر شوهرش همان جایی کار میکند که او مشغول است. 

- نمیدونین که چه مردیه ، اگه سالی دو بار خانوم و دخترشو نبره خارج آروم نمی گیره. چه خرجایی که برای اونها نمی کنه. 

 و همینطور از محسنات او گفت و گفت، طوری که همه از این مرد رویایی آه حسرتشان بلند شد. 

دختر لاغر اندام لبخند زد و سرش را به نشان تایید تکان داد و نگفت که برادر شوهر آن خانوم چه محسناتی دیگری هم دارد. نگفت که نه تنها با دخترهای مجرد سر و سری دارد بلکه از متاهلان هم نگذشته و با آنها هم بر و بیایی دارد. نگفت که همیشه از نگاه های این مرد وحشت داشته ،   وقتی که برادرشوهر این خانوم به هر زنی نگاه میکند می تواند سایز هر جایی از بدن زن را بگوید. نگفت که در کار حسابداری اش چقدر کلاه کلاه کرده و چه پولهای  را به جیب زده. 

نگفت هیچ کدام را نگفت ، سکوت کرد و فقط سر تکان داد و گذاشت خانوم کت قرمز به همراه خانوم های دیگر مجلس در حسرت زن برادر شوهرش بسوزند و آه بکشند.