رهگذر

آرام نشسته بود و در تنهایی به ریزش برگها نگاه میکرد

رهگذری حراف رسید

اهتمامی به بی توجهی نکرد

همچنان صحبتش را ادامه داد

تا آنجا که مجبور شد جایگاهش را ترک کند

و از دیدن ریزش برگها محروم شود

اما رهگذر همچنان به دنبالش می آمد

آیا بهای پاییز را نداده بود؟