به عکسها نگاه میکنم . شفافیت این آسفالت را هرگز ندیده ام. رنگها چشم را میزند و لبخندها واقعی تر به نظر میآیند. دستم را روی عکس میکشم و به فاصله اش با خودم میاندیشم. دور است خیلی دور. آرزویی که دیر زمانی است فراموش شده. دوباره و دوباره عکسها را نگاه میکنم. شاید میترسم آنها را هم از من بگیرند. |