نور چراغهای کناری سقف استخر انعکاس رقصانی بر روی آب داشت ، آرامش خاصی را برای شنای آرام و مستمرش به همراه میآورد. با هر حرکت نرم به جلو میرفت و هر از گاهی به ساعت روبروی استخر نگاه میکرد تا زمان شناکردنش را از دست ندهد . سعی میکرد به موضوع هدفداری فکر کند تا خستگی بازوها و پاهایش او را به ایستادن ترغیب نکند.
سعی کرد به برنامه های روزانه اش فکر کند کارهای عقب افتاده و انجام نشده اما ناگهان فکرش چون کودکی که برای رفتن به شهر بازی بی قراری میکند ، وسوسه می شد . یک تماس تلفنی قلقلکش می داد و تمام موضوعات به همین ماجرا ختم می شد. تلاشی مداوم برای انجام دادن یا ندادن کاری که از خیلی جنبه ها نادرست تلقی میشد.
به ساعت نگاه کرد نیم ساعتی بود که مداوم شنا کرده بود دوست داشت ادامه بدهد نگاه کردن به خطوط براق نور روی کف کاشی های آبی و سورمه ایی استخر از ورای عینک شنا حس آرامش بخشی داشت. اما قلبی که با فکر کردن به موضوع تماس تلفنی یکباره به شدت میتپید تمام آرامشش را به هیجانی عجیب مبدل میکرد. هیجانی که در لحظه ایی به اوج میرسید.
حتی فکر کردن به موضوع جالب بود. میدانست برای خیانت کردن جرات لازم بود و هر کسی از عهده این امر بر نمیآمد. حتی فکر کردن به این موضوع باعث عذاب وجدان بود و احساس بدی به همراه داشت. صدای سوت نجات غریق افکارش را بر هم زد.
به ساعت نگاه کرد چهل و پنج دقیقه مداوم شنا کرده بود شکمش منقبض شده بود و بهتر بود از آب بیرون بیاید.
- باز کجا داری میری؟
دختر کمی خم شد تا زیپ چکمه هایش را ببندد .
: دارم میرم خونه سارا تا فیلم تماشا کنیم.
- خونه سارا برای فیلم تماشا کردن اینهمه آرایش میخواد با این لباس تنگ و موهایی که بازشون گذاشتی؟
: مامان باز داری گیر میدیا؟
- بگو میخوام برم پیش اون پسره لندهور که بازم .....
: مامان یا تو میدونی یا نمیدونی اگه میدونی چرا میپرسی اگه نمیدونی پس جواب من چیه؟
دختر وقیحانه به صورت مادرش نگاه کرد و کلید در را چرخاند.
: یعنی میخوای بگی وقتی که جوون بودی هیچ کار غیر اخلاقی انجام ندادی، خوب اگر هم انجام ندادی از کفت رفته . ولی جلوی من رو نمیتونی بگیری. این پسر با همه فرق میکنه. یه چیز دیگه است.
- هر کاری دوست داری بکن ولی فردا با یه بچه برنگردی حداقل مراقب باش. ناپدریت پولی برای سقط یه بچه حروم زاده نمیده.
: مراقبم، مراقبم.
دختر با لبخندی از خانه خارج شد.
صدای زنگ مییاد، حالا دیگه باید بیدار بشه. الان صداش در میاد:
" آه زیرم سفته ، لباسم تنگه ، جام ناراحته. باید شرایط نرم تری برای این تخت میگذاشتن، چقدر باید راجع به نشیمن گاهم فکر کنم. بیا لوسین بیا روی پام بشین، چقرد نرمی، خانم آدریل، خانم آدریل" چقدر این زن از من انرژی می گیره.: بله خانم؟
" خانم آدریل ، چقدر گفتم برگهای این گلدون باید رو به بالا باشه، من چقدر باید به این مشکل فکر کنم، لوسین خودتو به من نمالون ، آه خانم آدریل به خانم کاترین بگین برای فرنچ مانیکورهای من بیاد . امروز براش وقت گذاشتم، اگه از زمانش بگذره باعث افسردگی میشه"
از در بیرون میرم و به فرنچ مانیکور فکر میکنم براش وقت گذاشتم باید زنگ بزنم و برای خانم وقت بگیرم. باید به متخصص برگ شناسی دانشگاه سوربن زنگ بزنم و برای برگهای گلدون خانم سئوال کنم باید رو به بالا باشن. برگهای رو به بالا باعث از بین بردن افسردگی میشه، برگهای رو به چپ باعث بیماری هیستریک میشه اوه یادم رفت برگهای رو به .....
" خانم آدریل لطفا عصاره انجیر با پوست پرتغال رو بیار ساعتش شده که بو کنم"
- بله خانم الان.
" در ضمن در و پنجره رو بازکن باید کمی هوای تازه بیاد به ماساژور هم زنگ بزن بدنم کوفته است خیلی فکر کردم".
- بله خانم.
********
- سلام آقای پروفسور.... بله .... بله برای برگهای خانم.... بله ... آب بله..... دواشو دادم بله ، متاسفانه دیروز ابری بود، به هواشناسی هم زنگ میزنم.... بله کی ....هفته بعد... اوه نه خانم افسردگی شون شدید میشه لطفا یه وقتی به ما بدید آه متشکرم... ممنون.
" خانم آدریل ، خانم آدریل"
- بله خانم.
" اوه خانم آدریل من از فرنچ کردن خسته شدم چطوره ناخنهامو کوتاه کنم و به خانم کاترین هم بگو که نیاد شاید یه کار جدید خوب باشه."
- اما خانم شما شب مهمانی دعوت هستید، لرد هاستین هم هستند.
" لرد هاستین ؟ مهمانی؟ برای چه چیزی؟"
- به افتخار اختراع بزرگترین بمب شیمیایی قرن که میتونه تمام جهان رو یکجا از بین ببره .
"آه فراموش کرده بودم، پس بگو خانم کاترین بیاد"
- بله خانم.
" لطفا لوسین رو هم بشور خیلی کثیف شده"
- بله خانم.
********
" خانم آدریل، خانم آدریل.......