نوشته های من

داستان کوتاه- شعر-داستان بلند

نوشته های من

داستان کوتاه- شعر-داستان بلند

تغییر

پرده های حریر سفید با گلهای سبز رنگ مانع خوبی برای گرمای شدید اشعه های خورشید نبودند. صدای فن ها در همهمه سالن گم شده بود و همه سعی اش را برای خنک کردن می‌کرد اما بی فایده بود چرا که هر لحظه اوج گرمای فضا بیشتر میشد.

روی میز پر از خوراکی های خانگی خوشمزه بود. هر کس از هر دری حرف میزد. شلوغ بود ، گرما اذیتش می‌کرد آنقدر خورده بود که شکمش باد کرده بود، اما اینبار دوست نداشت به خانه بازگردد. انگار چیزی در درونش تغییر کرده بود. انگار که دیگر دلهره و اضطراب نداشت، شاید تصمیمی که گرفته بود  باعث این آرامش می‌شد. آرامشی که درون خونش در جریان بود. حسی از تکامل که هر روز کامل تر میشد.

لبخندی روی لبانش بود و دیگر از کسی نفرت نداشت. گویی سبک وزن بود و روی ابرها بال می‌زد.

حتی گاهی حرف می‌زد و ادامه موضوعات آنها را پی می‌گرفت. چه چیز تغییر کرده بود؟ اشخاص که تغییر نکرده بودند، حتی صحبتها هم مثل همیشه بود، پس راز این قصه چه بود؟

او تغییر کرده بود.

مطمئن بود که حالا زمان آن رسیده است . دیگر کودک نبود، بزرگ شده بود و درست مثل افراد بالغ فکر میکرد، میتوانست آنرا درک کند. خوشحال بود و به خودش افتخار میکرد.

آفتاب خامه شیرنی ها را شل می‌کرد و گرمای خودش را به رخ همه میکشید. 

نظرات 17 + ارسال نظر
رفوزه شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:25 ب.ظ http://partizanha.blogsky.com

خیلی خوبه که آدم تغییرش موجبات خوشحالی و سبک بالیش بشه و از تصمیمی که گرفته راضی باشه...
قشنگ نوشتین...
با آرزوی موفقیت

مجید شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:48 ب.ظ http://23da.com

نمی دونم آدم اول بالغ میشه و بعد مثل آدمای بزرگ فکر میکنه
یا چون مثل آدمای بزرگ فکر میکنه ، بالغ میشه
نظری نداری ؟

مهسا شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:45 ب.ظ http://www.mahsa1373.blogfa.com

سلام مطلبتون خوب بود به منم سر بزنید!

امیر شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:41 ب.ظ http://ruzmarreha.blogsky.com

از این که به وبلاگم سر زدی ممنون.
مطلب زیبا و بامعنی بود.
ضمنا" به وبلاگ دیگر من هم یه سری بزن.
ketabha.blogsky.com

سحربانو یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:52 ق.ظ http://samo86.blogsky.com

سلام
شما هم خیلی قشنگ می نویسی:)

گستاخی یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:20 ق.ظ http://gostakhi.blogsky.com

دویست و دومین بازدید کننده وبلاگ شما بودم ! احساس همبرگری بهم دست داد ! شما زیبا می نویسید
ببین اینجا رو ! نفر ۲۰۲

http://tinypic.info/files/bki7d1xt0ps5vehsbpcb.jpg

مینا یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:54 ق.ظ http://love2life.blogsky.com

سلام


من عاشق اسم نازلی هستم.

نازلی ستاره بود
یک دم درین ظلام
درخشید و جست و رفت

حتما این شعر شاملو را خوندی.

مرسی عزیزم . بله خوندم و خیلی دوسش دارم.
نازلی ترانه بود.

نیما یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:54 ق.ظ http://secretlove.blogsky.com

نازلی جان ناز اله سن نازووی من چوخ سوورم
سلام
ممنون به وب من سر زدین و نظرتون را گفتی نوشته هاتون زیباست و هنر مندانه
من شعر میگم ولی گاهی وقت ها دوست دارم که داستان بنویسم اما احساس می کنم برام سخته. در مقابل شعر گفتن برام خیلی راحته اونم از نوع غزل
نمی دونم ترکی بلدین یا نه اما اون یه مصرع را همین الان واسه شما نوشتم
نازلی در زبان ترکی یعنی دارای ناز و عشوه/ معنی مصرع بالا: نازلی جان تو ناز بکن من دوستدار ناز توام
راستی اگه دوست دارین منو با عنوان : شعرها و دست نوشته های من لینک کنین بعدش به من بگین البته اگه دوست دارین شما را با چه عنوانی لینک کنم

کارمند کوچولو یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:57 ق.ظ http://edarehyema.blogsky.com

سلام.. چقدر قشنگ می نویسی.. من بهت لینک میدم.. شما هم اگه مایلی به وبلاگ من لینک بده.. ممنون.. بازم به من سر بزن.. خوشحال میشم.. بای

عیسی یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:58 ب.ظ http://mosaferkochak.blogsky.com

سلام خاله به من سر می زنی.

صبا و پرهام یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:16 ب.ظ http://anymoanyma.blogsky.com

نازلی جون عزیزم


دارم با تمرکز تمام به حرفات فکر می کنم


خوبم و خوبتر هم میشم


بازم بیا


[ بدون نام ] یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:40 ب.ظ

داستانهای خوبی می نویسی. چرا عضو وبلاگ داستانک نمی شی؟
dastanak.blogsky.com

آرمین آران دوشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:31 ب.ظ http://aranlar.blogsky.com

( نازلی بهار خنده زد و ارغوان شکفت ) احمد شاملو
------------------
مرسی سر زدی
بازم بیا
لینکت کردم

رها دوشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:47 ب.ظ http://lamakan.blogsky.com

سلام عزیزم...ممنونم از حضورت ..متن زیبائی بود گرم کمی گنک اما زیبا

بهارین سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:53 ب.ظ http://baharin.blogsky.com/

سلام نازلی عزیز...
زیبا می نویسید...و ممنون از حضورتون در وبلاگ...خوشحال شدم دوست عزیز

امین جون!!!:) چهارشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:53 ب.ظ http://morpheus.blogsky.com

سلام نازلی خانوم گل!!
آنچه که بیش از همه توجه من را جلب کرد؛ ریتم عنوانهایی بود که در وبلاگ جدید تو پشت سر هم قرار گرفتند. ریتم و ترتیب این کلمات بالقوه برای جمله سازی و البته ساختن یک جمله با معنا که به خوشبختی ختم بشود بسیار مناسب اند.
نظر من را درباره کیفیت پرداختن تو به جزییات زندگی روزمره بارها شنیدی و یا خواندی و این نوشته های آخر به کلی سرشار از این جزییات زیبا هستند.
من می گم بعد از عنوان خوشبختی دیگر در این وبلاگ ننویس! از اینکه توجه زیادی به بخش نوشته های پیشین نشان دادم؛ معذرت می خواهم!
خداحافظ!

حسین رزده شنبه 1 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:34 ب.ظ http://sozlavar.blogfa.com

زیباست سری به ما بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد