یک چیزی که همیشه برای من جالبه اینه که چطور آدم از اول یه خوابی رو می بینه که در طی ماجراش یک تلفن زنگ زدنی یا مثلا بمب ترکیدنی یا حتی صدا کردنی وجودداشته باشد و آنوقت دقیقا آن صحنه از نظر زمانی منطبق شود با زنگ زدن ساعت یا صدای زنگ در یا صدا کردن کسی در واقعیت !
شاید مدتیه که ساعته زنگ میزنه و ما نمیفهمیم و حسابی خوابیم در نتیجه مغز خواب اونو میبینه. شاید هم نمیدونم:)
سلام نازلی جان خوبی؟ یعنی صدای این بمب از بمب واقعی خیلی بدتر و وحشتناکتره... من که واقعا تحمل شنیدنش و ندارم:( مرسی از پیام دلگرم کننده ات دوستم.:) شاد و سرفراز باشی. در پناه حق:-*
گاهی از بمب هم بدتره، مخصوصا وقتیکه خوابت مییاد و باید بیدار شی.
سلام وای چه مصیبتیه بی خوابی زمان دانشجویی که من روزی سه چهار ساعت بیشتر نمی خوابیدم هم خونم میومد پیشم میگفت آرمین باز هم هوا روشن شد ----------- شیطان پاشنه بلند می پوشد رو دارم آپ میکنم سر بزن خوشحال میشم.
سلام . نازلی خانم ممنونم از اینکه به وبلاگ من توجه دارید و ممنونم از اینکه نظرات خودتون را در مورد مطالب وبلاگ ارسال می کنید . اگر تمایل داشته باشید می تونیم با هم تبادل لینک داشته باشیم . با بهترین آرزوها برای شما.
اول : متن زیبایی بود - تصویرهای جالب . دوم : برای بهتر و هیجان کافی دادن به جمله ی آخر شاید اگر تیک تیک را در جمله ی اول نمی آوردید بهتر بود . سوم : تشکر از بازدید شما از کلبه ی عمو تم .
جالبه من نزدیک ۱۰ ساله که به هیچ عنوان نمیتونم با صدای تیک تاک ساعت بخوابم حتی اگر یک ماه باشه که درست نخوابیده باشم!!! از بمب ساعتی هم بدتره ! چون میدونی بمب یه موقعی بالاخره میترکه! ولی این تیک تاک لعنتی تمومی نداره...
به این جمله دقت کن : تیک تاک؛ در تاریکی اتاق درست مانند بمب ساعتی می تپید و تلاش برای نشنیدن، کاملاً بیهوده بود. این واژه صدا را از نوشته بردار. تیک و تاک و نشنیدن خودشان به اندازه کافی گویا هستند. پینوشت : این نوشته به طرز غریبی جدی است. آن را دست کم نگیر! پینوشت پینوشت :Comment بذار! حتی شده با اسامی جعلی!
دیگر از ساعت پنج صبح و نرسیدن به رویا خسته ام
بیا برویم
بیخوابی رو خیلی خوب به تصویر کشیده بودی به نظرم. کوتاه و واضح بی هیچ توصیف اضافی
عالی بود نازلی جان ! تصویر سازیت حرف نداره! من آپ شدم!
خواب از پی ِآن آید
تا عقل ِتو بستاند
دیوانه کجا خسبد
دیوانه چه شب داند؟
زود تر میخوابید خوب!!!
یا سر کار نمیرفت.... آخرش اخراج می شد.
یک چیزی که همیشه برای من جالبه اینه که چطور آدم از اول یه خوابی رو می بینه که در طی ماجراش یک تلفن زنگ زدنی یا مثلا بمب ترکیدنی یا حتی صدا کردنی وجودداشته باشد و آنوقت دقیقا آن صحنه از نظر زمانی منطبق شود با زنگ زدن ساعت یا صدای زنگ در یا صدا کردن کسی در واقعیت !
شاید مدتیه که ساعته زنگ میزنه و ما نمیفهمیم و حسابی خوابیم در نتیجه مغز خواب اونو میبینه. شاید هم نمیدونم:)
من و شب با هم دوستیم...
نمی شه وقتی به هم می رسیم بخوابیم...
توصیفت عالی بود:*
در جواب سوالت:
آخه هنوز عاشقشم...اما خودم هم می دونم اشتباهه
از لطفت ممنونم نازلی جان.
سلام نازلی جان
خوبی؟
یعنی صدای این بمب از بمب واقعی خیلی بدتر و وحشتناکتره... من که واقعا تحمل شنیدنش و ندارم:(
مرسی از پیام دلگرم کننده ات دوستم.:)
شاد و سرفراز باشی.
در پناه حق:-*
گاهی از بمب هم بدتره، مخصوصا وقتیکه خوابت مییاد و باید بیدار شی.
سلام
وای چه مصیبتیه بی خوابی
زمان دانشجویی که من روزی سه چهار ساعت بیشتر نمی خوابیدم
هم خونم میومد پیشم میگفت آرمین باز هم هوا روشن شد
-----------
شیطان پاشنه بلند می پوشد رو دارم آپ میکنم
سر بزن
خوشحال میشم.
سلام...وبلاگتون خیلی جالبه...موفق باشین...دوست داشتین به منم یه سری بزنین...شاد باشین....
سلام . نازلی خانم ممنونم از اینکه به وبلاگ من توجه دارید و ممنونم از اینکه نظرات خودتون را در مورد مطالب وبلاگ ارسال می کنید .
اگر تمایل داشته باشید می تونیم با هم تبادل لینک داشته باشیم .
با بهترین آرزوها برای شما.
خواهش میکنم خوشحال میشم.
اول : متن زیبایی بود - تصویرهای جالب .
دوم : برای بهتر و هیجان کافی دادن به جمله ی آخر شاید اگر تیک تیک را در جمله ی اول نمی آوردید بهتر بود .
سوم : تشکر از بازدید شما از کلبه ی عمو تم .
قشنگ بود. موفق باشید . ممنون که بهم سر زدین
چه بامزه.. تعبیر جالبی بود
آپ نمی شی؟ من که حالا حالاها حس ندارم! غمگینم!
چشم عزیزم. چرا غمگینی گلم نبینم. البته خودم هم حوصله ندارم.
سلام نازلی جون
خوبی؟
خیلی خوشحال شدم باز تو خونمون دیدمت.
من لینکت کردم عزیزم.
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه فرداست
وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان در بستر شب خواب وبیدار است
هوا آرام ، شب خاموش ، راه آسمان باز
خیالم چون کبوتری وحشی می کند پرواز
رود آنجا که می بافند کولی های جادو ، گیسوی شب را
همان جاها، که شب در رواق کهکشان ها عود می سوزند
همان جاها، که اخترها ، به بام قصرها ، مشعل می افروزند
همان جاها، که راهبانان معبدهای ظلمت نیل می سایند
همان جاها، که پشت پرده شب ، دختر خورشید فردا را می آرایند
همین فردای افسون ریز رویائی
همین فردا که راه خواب من بسته است
همین فردا که روی پرده پندار من بیدار است
همین فردا که ما را روز دیدار است
همین فردا که مارا روز آغوش و نوازش هاست
همین فردا ، همین فردا.......
.....من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
زمان ، دربستر شب ، خواب و بیدار است
سیاهی تار می بندد
چراغ ماه ، لرزان ، از نسیم سرد پاییز است
دل بی تاب و بی آرام من ، از شوق لبریز است
به هر سو ، چشم من رو می کند : فرداست
سحر از ماورای ظلمت شب می زند لبخند
قناری ها سرود صبح می خوانند
.....من آنجا، چشم در راه توام . ناگاه :
ترا ، از دور می بینم که می آیی
ترا از دور می بینم که می خندی
ترا از دور می بینم که می خندی و می آیی
.....نگاهم باز حیران تو خواهد ماند
سراپا چشم خواهم شد
ترا در بازوان خویش خواهم دید
سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد
تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم شست
برایت شعر خواهم خواند
برایم شعر خواهی خواند
تبسم های شیرین ترا ، با بوسه خواهم چید
وگر بختم کند یاری ، در آغوش تو ....
ای افسوس ...
سیاهی تار می بندد
چراغ ماه ، لرزان ، از نسیم سرد پاییز است
...
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد ...
فریدون مشیری
ممنون از قدوم سبزتون
دوستدارتون خودم
جالبه
من نزدیک ۱۰ ساله که به هیچ عنوان نمیتونم با صدای تیک تاک ساعت بخوابم
حتی اگر یک ماه باشه که درست نخوابیده باشم!!!
از بمب ساعتی هم بدتره !
چون میدونی بمب یه موقعی بالاخره میترکه! ولی این تیک تاک لعنتی تمومی نداره...
به این جمله دقت کن :
تیک تاک؛ در تاریکی اتاق درست مانند بمب ساعتی می تپید
و تلاش برای نشنیدن، کاملاً بیهوده بود.
این واژه صدا را از نوشته بردار. تیک و تاک و نشنیدن خودشان به اندازه کافی گویا هستند.
پینوشت : این نوشته به طرز غریبی جدی است. آن را دست کم نگیر!
پینوشت پینوشت :Comment بذار! حتی شده با اسامی جعلی!
jaleb bud az in khosham umad,baram tadaei shod....sitetet jalebeh