نوشته های من

داستان کوتاه- شعر-داستان بلند

نوشته های من

داستان کوتاه- شعر-داستان بلند

تقدیر

نسیم خنکی صورتش را نوازش میکرد. منظره شهر از طبقه بالای برج دود آلود و غمگین بود.گویی لایه ایی خاکستری همه شهر را احاطه کرده بود. آفتاب لبه بالکون دانه های هندوانه را خشک میکرد. نگاهش از نقطه‌ایی به نقطه دیگر کاملا بی اراده و بدون فکر بود. میدانست که به چیز خاصی فکر نمیکند. تنها گیج بود و مساله در سرش پاسخی نداشت. فقط جمله ایی کلیشه ایی به ذهنش می‌آمد :" زندگی چه بازی ها که نمیکنه" به راستی این از کدامین بازی بود؟

به دورترها رفت به زمانهایی که میخندیدند اما نه، تنها او بود که میخندید. شاید او به ادامه زندگی می‌اندیشید او به راه حلها فکر میکرد. میدانست که ویران کردن بسیار ساده است و زمان زیادی هم نمیخواهد. اما ساختن ؟

چقدر برای ساختن تلاش کرده بود. عیبهایش را پوشانده بود، برای همه از او تعریف کرده بود، کارهایش را انجام داده بود. اما حالا نتیجه تمام محبتهایش را میدید.

دیگر عصبانی نبود حتی گریه هم نمیکرد. شاید تقدیری در کار است.  انگار که  این دوره از زندگی‌اش باید اینگونه تمام میشد. مادر صدایش کرد از روی صندلی بلند شد، هیچ حسی نداشت. اما سنگین هم نبود. کمی بدنش را به سمت بالا کشید تا عضلاتش باز شوند.

میتوانست به درختان منظره نگاه کند و اینبار آنها را ببیند. بعضی از نقاط دود آلود سبز بودند.

 

نظرات 32 + ارسال نظر
سلام همسایه ها سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:46 ق.ظ http://rezatehranii.persianblog.ir

سلام.با برگی از زندگی شخصی ام منتظر نظرتم دوست عزیز

کارمند کوچولو سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:05 ق.ظ http://edarehyema.blogsky.com

سلام.. رسی که به من سر زدی! از دلداریت ممنونم.. خوشبحالت که اینقدر قشنگ می نویسی

مرسی عزیزم نظر لطف شما عزیزانه.

فرناز سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:27 ب.ظ http://bahane83 persianblog.ir

ممنونم که سر زدی عزیزم ،خیلی خوب می نویسی :)

بهاره سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:00 ب.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com

سلام نازلی جون
خوبی؟
طبق معمول زیبا بود و دلنشین... این جمله ات : میتوانست به درختان منظره نگاه کند و اینبار آنها را ببیند. بعضی از نقاط دود آلود سبز بودند.... من و یاد این شعر مصدق انداخت...
و ندایی که به من میگوید
گرچه شب تاریک است
دل قوی دار... سحر نزدیک است:)
راستی خیلی ممنونم از دلگرمی و امیدی که بهم دادی بابت مطلبی که نوشته بودم...مرسی از حمایتت:-*

ماتیلدا سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:03 ب.ظ http://matilda1992.tk

سیلام
قشنگ بود ادامه بده
من با اجازه لینکت کردم

مهتاب سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:47 ب.ظ http://najvayehshabaneh.blogsky.com/

salam merci keh beh weblog nopayeh man sar zadin bezoodi matlab hayeh jadid mizaram

مینا سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:09 ب.ظ http://love2life.blogsky.com

نازلی عزیزم
در تمام قصه های نازنینت یه چیزی موج میزنه که نگرانم میکنه و اونم احساس سنگین
" تحمل کردن" هست.
شاید باید این دوره از زندگی اش اینگونه تمام میشد....

شاید تقدیری در کار است...

و شاید هم این انتخاب خودش بوده و حال وقت آنست که از انتخابش راضی باشه
بدون احساس تحمل کردن
و بدون احساس اجبار در پوشاندن ...

زندگی شاید همینه!

مرسی از اینهمه توجه، اما اینجا واقعا شخصیت داستان ما دست خودش نبوده. البته شاید قدیم تر ها اشتباه کرده اما الان نه.

.•●•°°•.ساناز و توت فرنگیش•●•°° سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:11 ب.ظ http://www.nafas82.blogfa.com

چه قشنگ بود

خیلی عالی
ایول

نیلوفر سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:55 ب.ظ http://lutus.blogfa.com

....میتوانست به درختان منظره نگاه کند و اینبار آنها را ببیند. بعضی از نقاط دود آلود سبز بودند.
از این قسمتش خیلی خوشم اومد:)
اما چرا اسم نوشته ات رو گذاشتی تقدیر؟؟ به نظرت بخشی از این تقدیرات به تصمیم های خود ما برنمی گرده ؟:)


شاید شما درست میگویید اسم خوبی به ذهنم نرسید. راجع بهش فکر میکنم. ممنون از توجه .

سحربانو سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:13 ب.ظ http://samo86.blogsky.com

مثل همیشه عالی و قشنگ.

سبزه خانوم سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:35 ب.ظ http://awoman.blogsky.com

اینکه فکر کنی جواب محبت هات با قدرناشناسی داده شده خیلی حس بدیه...شاید هم نباید انتظار محبت در قبال محبت رو داشت..ولی به هرحال ناراحت کننده ست این حس..و اینکه احساس کنی توی یه زندگی این فقط تو بودی که سعی می کردی همه چیز بهتر باشه..و تازه...سعیت هم بی فایده بوده باشه...خیلی حس و حال بدیه..

فرزاد سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:00 ب.ظ http://delshodehgan.blogsky.com

سلام خیلی قلم توانمندی دارید البته key board
ممنون به بللاگم سر زدید


میشه خواهش کنم بلاگ من رو تو لینک های خودتون قرار بدید؟

inmorix سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:08 ب.ظ http://inmorix.persianblog.ir/

سلام...نوشته قشنگی بود...این جمله واسه من خیلی سنگینه که زندگی چه بازی ها که نمیکنه"....نمیدونم ما بازیچه ایم یا بازیکن؟؟شاد باشین....

رضا(یه پسر شیطون) سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:53 ب.ظ http://shabesepid.blogsky.com

سلام
من آپ کردم. حرفای دلمو نوشتم.

.•* (¤`°•.★دختر برفی★.•°`¤)*•. سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:06 ب.ظ http://dokhtarebarfi.blogsky.com

سهلاممم نازلی گلمممممممم
فدات آبجیییییییی
قشنگ بود !
یکمی دلم گرفت ! ...

روزات برفی عسیسممممم
یه سر بیا کلبه برفی
منتظرتممم

مشی خانوم چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:40 ق.ظ http://mashi.blogsky.com

با شرح جرییات می نویسی ! خوشم می آد!
عزیزم تسلیم تقدیر هم نباید شد! آدما باید تلاش خودشون رو بکنن و تا تهش برن ! اگه نشد اون موقه ست که باید راه تقدیر رو انتخاب کرد!
مرسی از اینکه امروز اومدی و نظر گذاشتی! خوشحالم خوشت اومد!

عزیزم دیروز هم گذاشتم نمیدونم صفحه ات رو عوض کردی کلش برای من باز نمیشه نمیدونم چرا ولی خیلی خوشلگه.

سیر ترشی متاهل چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:54 ب.ظ http://sirtorshimoteahel51.blogfa.com

ممنونم عزیزم

کلاغ... چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:24 ب.ظ http://mshkiam.blogfa.com

زیبا وبا کلاس بودند مطالبتاند

مجید چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:53 ب.ظ http://23da.com

علت ِهمه ی این فکرا، دیدن ِزندگی از بالاست
زندگی فقط از پایین جذابه، از بالا که نگاش کنی تهوع آوره.

من متوجه منظورتون نمیشم!

آرمین آران پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:09 ق.ظ http://aranlar.blogsky.com

سلام
همینطوری پیش بری راهت میتونی یه رمان توپ بنویسی
صحنه ها و جزئیاتش رو خیلی قشنگ توصیف میکنی یاد " سیدنی شلدون "میفتم

دختری با دامن حریر پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:07 ب.ظ http://www.patty.blogsky.com

سلام عزیزم.
خیلی زیبا بود...
شرایط جدید که خوبه!!!بله!!!اما میدونی جدا شدن از دوست بده!!!
به من هم سر بزن.
راستی چرا خبرم نکردی که آپ هستی؟؟؟!!!

آنی پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 07:43 ب.ظ http://annesherly.blogfa.com/

زیبا بود... به حال وهوای این روزهای من نزدیک بود...
فقط همیشه از یاد می برم که بین اون همه نقاط دودآلود به سبز نگاه کنم:(

بلوط جمعه 21 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:19 ب.ظ

فکر کنم این گوشه موشه ها یه کامنت گذاشته بودم...چی شد؟ سانسور شد؟!

.•* (¤`°•.★دختر برفی★.•°`¤)*•. جمعه 21 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:47 ب.ظ http://dokhtarebarfi.blogsky.com

bazam biaaaaaaaaaaaaaaaaaa
montazeretam haaaaaaaa
UPAM AKHE

Roozat barfi nazliiiiiiii Jooooooonam

مهرنوش جمعه 21 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:06 ب.ظ http://tameshki.blogsky.com

این متن رو خودت نوشتی ؟؟؟؟؟؟

خیلی ناز بود ...

با تمام احساسات !!

تبریک میگم به ای قوه !!

میای پیشم ؟؟؟

با من دوست میشی ؟؟؟؟؟

منتظرتم .. با ارزوهات بیا

مرسی عزیزم. چشم.

مهم نیست جمعه 21 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:04 ب.ظ http://myhut.blogfa.com

ممنون از قدم رنجه تون. شما لطف دارین.
شما هم موفق باشین.

بهاره شنبه 22 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:14 ق.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com

سلام نازلی جون
خوفی دوستم؟
پس چرا آپ نمیکنی؟:(

چشم خانم.

پری جون شنبه 22 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:26 ق.ظ http://mamnooee.blogsky.com/

سلام نازلی عزیز
اولین بار هست که به وبلاگ شما سر می زنم . نوشته هات خیلی زیبا هستند .
مرسی که به من سر زدی
تا بعد ...

مشی خانوم شنبه 22 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:29 ق.ظ http://mashi.blogsky.com

چرا باز نمی شه نازلی جون؟؟ دوباره آدرس وبم رو می زارم.منتظرتم یه عالمه!
بیا حتمن ! خوب؟؟؟

باز میشه عزیزم ولی تا آخر وبلاگت نمیره. مثلا لینکهاتو نشون نمیده و من فقط میتونم یه پست ببینم. نمیدونم چرا.

محمد دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:53 ق.ظ http://abc.blogsky.com

دوباره سلام... عجب تعبیر زیبایی : بعضی از نقاط دود آلود سبز بودند.
واقعا جای تفکر داره... همیشه در دود آلودترین لحظات زندگی نقاط سبزی پیدا می شن...
موفق باشی...

آنی دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:51 ب.ظ http://annesherly.blogfa.com/

اینجا کامنت گذاشتم چون کامنتدونی پست آخر دوباره باز نشد...
راستی بابت اون پیشنهادتون ممنون:) اون قسمتش که به فکرای بد می گم بعد بهتون فکر می کنم خیلی خوبه...
ببخشید من اجازه دارم نشونی خونه ی شما رو به پیوندهام اضافه کنم؟؟؟

خوشحال میشم عزیزم.

یلدا دوشنبه 31 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:56 ب.ظ http://www.ghoorbagheh.blogsky.com

واقعا چه قدر ساختن سخته و خراب کردن آسون..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد