چه عاشقانه ی دخترانه ی با حساب کتابی ! :) چگونه جبران می شوند این ساعت های تنهایی و انتظار ؟ می دونی فکر میکنم خانم ها بیشتر از آقایون حسابگرند ، حتی وقتی که ساعت های تنهای رو انتظار میکشند ! کلن جالب بود
سلام به نظر من هیچ کس حق نداره شعر رو نقد بکنه . می تونه لذت ببره یا نبره . می تونه حس خاصی با خوندن یک شعر داشته باشه . می تونه یاد یک چیزی بیفته . من یاد جوونهائی افتادم که می رفتن 2 سال ژاپن کار می کردن و با دست پر میامدن خواستگاری سرکار علیه و .... در ضمن نظر مهدی رو در مورد حسابگر بودن تائید می کنم . امیدوارم در شعر هم مثل داستان موفق باشین
جالبه که آدمها اینطور برداشت میکنن ولی این شعر میتونه برای آدمهایی باشه که کنار هم هستند ولی بخاطر مشغله کاری نمیتونن خیلی با هم باشن ولی خوب خوشم مییاد که نظرها رو میبینم. من با نظر آقا مهدی موافق نیستم چون آدمها دل دارن. در ضمن مرسی که به نوشته من میگید شعر.
سلام . من یه توضیح تکمیلی میدم با اجازتون . ویژگی داستان ها و شعر های شما اینه که شدیدا با متن زندگی در ارتباط هستند. توی قرنی که ما زندگی می کنیم شرایط انسان طوری هست که مجبوره توی متن زندگی دنبال احساس ،عشق،عرفان و.... بگرده. شما یک واقعیت رو می بینین از اوون شعر می سازین بعد من اوون شعر رو می خونم یک واقعیت دیگه رو تصور می کنم . بهتر از من می دونید که یکی از منشا های ادبیات پست مدرنیستی همینه . وقتی من نوجوان بودم این ماجرای ژاپن رفتن برام جالب بود . در مورد نظر مهدی البته باید بگم معمولا در این مواقع یک کمی طنز چاشنی حرف آدم میشه . هرچند که با اجازه شما باید بگم یک کمیش طنزه یک کمیش هم واقعیه . من ملاکی برای شعر بودن متن های سفید ندارم اما نوشته شما نسبت به خیلی های دیگه که خودشون رو شاعر میدونن خیلی شعر تره . موفق باشید.
ممنون که توضیح میدین. و ممنون که نوشته های منو شعر تر میدونین. با صحبتهاتون موافقم. شاید اون چیزی که توی ذهن منه و تبدیل به نوشته میشه با اون چیزی که یک نفر دیگه میخونه و تصویر میکنه خیلی متفاوت باشه.
سلام نازلی جانم خوبی؟ مرسی عزیزم از اینهمه لطفی که به من داری:؛< خجالتم میدی:؛<:-* در مورد مطلب شعر مانندت... کاش کسی که دلی براش اینجور تنگ میشه، قدر اون دل بدونه و بی هوا و ناغافل نشکنتش:-* زیبا بود مثل همیشه:) مواظب خودت باش دوستم:-*
فوت و فن عشق . . پیش بیا! پیش بیا! پیشتر! تا که بگویم غم دل بیشتر دوست ترت دارم از هر چه دوست ای تو به من از خود من خویشتر دوست تر از آنکه بگویم چقدر بیشتر از بیشتر از بیشتر داغ تو را از همه داراترم درد تو را از همه داراترم درد تو را از همه درویشتر هیچ نریزد بجز از نام تو بر رگ من گر بزنی نیشتر فوت و فن عشق به شعرم ببخش تا نشود قافیه اندیشتر . . قیصر امین پور . . نازلی عزیزم فقط می تونم بگم خیلی زیباست و آرزومند سرآمدن همهء انتظارها هستم که تلخ است تلخ..
سلام نازلی جون خوبی خانومی؟ چند وقته می خوام این سوالو بپرسم و اون اینه که من وبلاگتو در لیست لینک های روزانم گذاشتم البته بی اجازه:( اگه راضی نیستی یا دوست نداری بگو برش دارم قبلا باید اجازه می گرفتم البته می دونم...شرمنده
[گل]به نام یگانه کاتب کتیبه عشق...[گل] سلام زیبا بو.د در پناه حق باشید بای یکی می پرسد : اندوه تو از چیست؟ سبب ساز سکوت مبهمت کیست؟ برایش صادقانه می نویسم: برای آنکه باید باشد و نیست من از چشمان خود آموختم رسم محبت را روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت او کسی بود که از غرق شدن می ترسید عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد عاشقی ساده که یک روز کبوتر شد و رفت
این نوشته خیلی غمگین بود خیلی خوب احساس یک زن را بی ریا بیان کردی واقعا زنها در عمق وجودشون چیزی جز عشق نمی خوان نه پول نه رفته و ... و بهتره بگم اول عشقو می خوان و بعد بقیه چیزهارو.
سلام
جدایی برای با هم بودن
به قول هایده ( ره ) ؛ بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم
جبران هم میشوند
ساعت های تنهایی و انتظار با امید به دیدار درمان میشن
چه عاشقانه ی دخترانه ی با حساب کتابی ! :) چگونه جبران می شوند این ساعت های تنهایی و انتظار ؟
می دونی فکر میکنم خانم ها بیشتر از آقایون حسابگرند ، حتی وقتی که ساعت های تنهای رو انتظار میکشند !
کلن جالب بود
انتظار باید با امید باشه وگرنه خودکشی تدریجیه
امان از این انتظار...!
سلام
به نظر من هیچ کس حق نداره شعر رو نقد بکنه . می تونه لذت ببره یا نبره . می تونه حس خاصی با خوندن یک شعر داشته باشه . می تونه یاد یک چیزی بیفته . من یاد جوونهائی افتادم که می رفتن 2 سال ژاپن کار می کردن و با دست پر میامدن خواستگاری سرکار علیه و ....
در ضمن نظر مهدی رو در مورد حسابگر بودن تائید می کنم .
امیدوارم در شعر هم مثل داستان موفق باشین
جالبه که آدمها اینطور برداشت میکنن ولی این شعر میتونه برای آدمهایی باشه که کنار هم هستند ولی بخاطر مشغله کاری نمیتونن خیلی با هم باشن ولی خوب خوشم مییاد که نظرها رو میبینم.
من با نظر آقا مهدی موافق نیستم چون آدمها دل دارن.
در ضمن مرسی که به نوشته من میگید شعر.
خوب نیست آدم اینطوری باشه... دوست ندارم.
سلام .
من یه توضیح تکمیلی میدم با اجازتون .
ویژگی داستان ها و شعر های شما اینه که شدیدا با متن زندگی در ارتباط هستند. توی قرنی که ما زندگی می کنیم شرایط انسان طوری هست که مجبوره توی متن زندگی دنبال احساس ،عشق،عرفان و.... بگرده. شما یک واقعیت رو می بینین از اوون شعر می سازین بعد من اوون شعر رو می خونم یک واقعیت دیگه رو تصور می کنم . بهتر از من می دونید که یکی از منشا های ادبیات پست مدرنیستی همینه .
وقتی من نوجوان بودم این ماجرای ژاپن رفتن برام جالب بود . در مورد نظر مهدی البته باید بگم معمولا در این مواقع یک کمی طنز چاشنی حرف آدم میشه . هرچند که با اجازه شما باید بگم یک کمیش طنزه یک کمیش هم واقعیه .
من ملاکی برای شعر بودن متن های سفید ندارم اما نوشته شما نسبت به خیلی های دیگه که خودشون رو شاعر میدونن خیلی شعر تره .
موفق باشید.
ممنون که توضیح میدین. و ممنون که نوشته های منو شعر تر میدونین.
با صحبتهاتون موافقم. شاید اون چیزی که توی ذهن منه و تبدیل به نوشته میشه با اون چیزی که یک نفر دیگه میخونه و تصویر میکنه خیلی متفاوت باشه.
سلام نازلی جانم
خوبی؟
مرسی عزیزم از اینهمه لطفی که به من داری:؛< خجالتم میدی:؛<:-*
در مورد مطلب شعر مانندت... کاش کسی که دلی براش اینجور تنگ میشه، قدر اون دل بدونه و بی هوا و ناغافل نشکنتش:-*
زیبا بود مثل همیشه:)
مواظب خودت باش دوستم:-*
الهی من بگردم...
من تنهایی رو اصلا دوست ندارمممممممممممم:(
و چقدر سخته که یه روزی مجبور شی به خاطر شرایط دوری رو تحمل کنی.
نازلی جان سلام وبنوشته خیلی جالبی داری من هم اگه بخوام یه همچین چیزی داشته باشم باید چه کنم؟
منظورت چیه محمد جان خیلی ساده است یه وبلاگ باز میکنی و شروع میکنی توش نوشتن.
جبران نمیشن...شاید فقط به خاطرش پاداش بگیرین...اونم از نوع با هم بودن...
فوت و فن عشق
.
.
پیش بیا! پیش بیا! پیشتر!
تا که بگویم غم دل بیشتر
دوست ترت دارم از هر چه دوست
ای تو به من از خود من خویشتر
دوست تر از آنکه بگویم چقدر
بیشتر از بیشتر از بیشتر
داغ تو را از همه داراترم
درد تو را از همه داراترم
درد تو را از همه درویشتر
هیچ نریزد بجز از نام تو
بر رگ من گر بزنی نیشتر
فوت و فن عشق به شعرم ببخش
تا نشود قافیه اندیشتر
.
.
قیصر امین پور
.
.
نازلی عزیزم فقط می تونم بگم خیلی زیباست و آرزومند سرآمدن همهء انتظارها هستم که تلخ است تلخ..
همیشه می گن انتظار اگه به وصل برسه شیرینه! پس اگه مطمئن باشی که به مقصود می رسی انتظارت خوشرنگ و خوش طعم می شه نازلی جونم!!!!
مث همیشه قشنگ!
سلام نازلی جون خوبی خانومی؟ چند وقته می خوام این سوالو بپرسم و اون اینه که من وبلاگتو در لیست لینک های روزانم گذاشتم البته بی اجازه:( اگه راضی نیستی یا دوست نداری بگو برش دارم قبلا باید اجازه می گرفتم البته می دونم...شرمنده
خواهش میکنم این چه حرفیه خوشحال میشم.
من خیلی وقته شمارو لینک کردم
شما منو لینک نکردی!!!!!
به هر حال این چند جمله به دلم نشست
[گل]به نام یگانه کاتب کتیبه عشق...[گل]
سلام زیبا بو.د در پناه حق باشید بای
یکی می پرسد : اندوه تو از چیست؟ سبب ساز سکوت مبهمت کیست؟ برایش صادقانه می نویسم: برای آنکه باید باشد و نیست
من از چشمان خود آموختم رسم محبت را
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت
چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت
روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
عاشقی ساده که یک روز کبوتر شد و رفت
خیلی زیبا بود...
اپم خانومی
قسمت هشتم رو با عنوان اگه دستات مال من بود جون به دستات می سپردم
نوشتم
باشه! بی معرفت شدی نازلی جون!
چرا عزیزم دیروز اومدم بهت سر زدم دیدم که قالب جدید گذاشتی ولی قسمت کامنت معلوم نبود که برات نظر بزارم عزیز دلم.
سلام نازلی جان
خوبی عزیزم؟
این نوشته خیلی غمگین بود خیلی خوب احساس یک زن را بی ریا بیان کردی
واقعا زنها در عمق وجودشون چیزی جز عشق نمی خوان نه پول نه رفته و ... و بهتره بگم اول عشقو می خوان و بعد بقیه چیزهارو.
شاد باشی نازنین
وای چرا این احساس رو کردی نازلی جونم ؟ :*
خدا منو بکشه ... کوتاهی از من بوده :*
قربونت برم !
عزیزمی
خدا نکنه عزیز دلم.