نوشته های من

داستان کوتاه- شعر-داستان بلند

نوشته های من

داستان کوتاه- شعر-داستان بلند

زنی در آستانه

زن در آستانه بود
قلبش به تندی می‌تپید
کجای سرنوشت ایستاده بود
 تپشی در سینه او را هدایت می کرد
جلو جلوتر باز هم جلو تر
تصویر در ذهنش رنگ می‌گرفت
و پر رنگتر و واضح تر میشد
بوی تند وحشت در مشامش پیچید  
اما....
نظرات 16 + ارسال نظر
مهدی شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 09:50 ق.ظ http://www.30o.ir

سلام،
سال نو را به شما تبریک می گم... بلاگ خیلی، خیلی جالبی دارید.
اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
http://www.30o.ir
این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارنده‌ای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار می‌دهد.
از اینکه یک بار از این سیستم استفاده می‌کنید، ممنون.
موفق باشی...

سحربانو یکشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 09:19 ق.ظ http://samo86.blogsky.com

سلام نازلی جونم
دروغ نگم یکم گیج شدم ، ۲-۳ دور خوندما ولی باز اصل قضیه رو نگرفتم ، ااااااااااااا نخند خوب چیکار کنم:)

نمیخندم عزیزم برای چی بخندم؟ خوب حتما نوشته یه ایرادی داره. میدونی فقط حس یه لحظه است میتونی هر جوری تصورش کنی.

بهاره یکشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:45 ق.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com

سلام نازلی جونم
چطوریایی؟:)
پس چرا تموم نشد؟ از چی می ترسید؟

ماهی تنها یکشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:04 ب.ظ http://onlyabadan.blogsky.com/

سلام خوبی
من به روزم حتما بیا منتظرتم
بای

آسمان رنگین(مشی) دوشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:28 ق.ظ http://mashi.blogsky.com

سلام!
باشه!! حالا دیگه دوس جونای قدیمی رو یادت رفته؟؟؟‌ عیبی نداره!
این حسی که نوشتی ازش یعنی همون بیم و امید نازلی جون!! نه؟؟

سحربانو دوشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 02:39 ب.ظ

تقریبا پدرم در میاد همیشه هم یه چیز دور کمرم بسته ست:(
گرم که باشه مشکلی پیش نمیاد.
ممنون از کمکت دوست جونمممممممممم.

سایه سه‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 08:33 ق.ظ http://roozaye-rafte.blogsky.com/

سلام
خیلی وقته بهت سر نزده بودم...همه پست های قبلیتو خوندم.
با حس زن این پستت خیلی آشنام...خیلی

خوشحالم.

صادق سه‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 08:49 ق.ظ http://pelak21.blogfa.com

سلام .
وقتی شما از اوون تصویر هیچ مشخصاتی نمی دین شعرتون بیش از حد شخصی میشه کاش ادامه می دادین شعرتون رو.اما حسن نوشته اینه که حس خودتون رو می نویسین
من و همه ما با گاو مشکل داریم . اما من هم فکر می کنم امسال سال خوب و پر برکتی باشه . خوشحالم که شما هم قراره سال خوبی خواهید داشت.
موفق و سلامت باشید

کاملا درسته خیلی شخصیه و شاید نباید اینجا گذاشته بشه یا اینکه به قول شما ادامه داشته باشه تا خواننده گیج نشه.

نیلوفر مردابی چهارشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 01:52 ب.ظ http://www.mordab-57.blogsky.com



اما خدا باهاش بود و تنهاش نگذاشت و اون هم وقتی این رو حس کرد دلش آروم گرفت و یه اون چیزی که در درونش بود رسید ... .

سلام دوست خوبم

زنی در آستانه فردا ... .

نمیدونم چرا با خوندن پستت ، یهو تمام این مطالب اومد سراغم و بد ندیدم که برات بنویسمش البته ببخش میدونم که کار تو رو خراب کردم ولی حسم بود دیگه شرمنده ...

پستت خیلی زیبا بود و به من تمام این احساس ها رو بخشید ...
شاد باشی و سلامت عزیز

مرسی . اصلا هم کار بدی نکردی.

ماهی تنها چهارشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 08:15 ب.ظ http://onlyabadan.blogsky.com

این دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست
دل با نگاهی سرد پر پر می شود
سلام خوبی دوست عزیزم من به روزم و منتظرتم

الهه ... جمعه 28 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 12:57 ق.ظ http://ela7.blogfa.com/

بار قبلی که آمدم فکر کردم بار بعدی که بیایم و بخوانم شعر را حتما می فهمم !
اما فایده ای ندارد .
اعتراف می کنم نمی فهمم ... !

عزیزم فکر کنم ایراد از نوشته منه.

نیلوفر مردابی شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:46 ق.ظ http://www.mordab-57.blogsky.com



سلام گلم


خوبی ؟؟؟‌ممنون از لطفت

شاد باشی و سلامت

هپلی شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:46 ق.ظ http://dastanak.org

سلام همسایه

دیگه سر نمیزنی به من !! قهری ؟

کارمند کوچولو دوشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 08:38 ق.ظ http://edarehyema.blogsky.com/

سلام نازلی جونم.. خوبی.. دلم برات تنگیده بود حسابی..
و اما چی؟

مرسی عزیزم.

پری جون دوشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:53 ق.ظ http://mamnooee.blogsky.com

سلام
خوبی دوست گلم ؟
دارم واسه یه مدت می رم ...
برام دعا کن . راه سختی پیش رومه !

امیدورام که همه خوبی ها برات پیش بیاد.

نیلوفر مردابی دوشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 01:58 ب.ظ




سلام عزیز

وقتت بخیر و شادی

آپم و منتظر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد