صدای زنگ مییاد، حالا دیگه باید بیدار بشه. الان صداش در میاد:
" آه زیرم سفته ، لباسم تنگه ، جام ناراحته. باید شرایط نرم تری برای این تخت میگذاشتن، چقدر باید راجع به نشیمن گاهم فکر کنم. بیا لوسین بیا روی پام بشین، چقرد نرمی، خانم آدریل، خانم آدریل" چقدر این زن از من انرژی می گیره.: بله خانم؟
" خانم آدریل ، چقدر گفتم برگهای این گلدون باید رو به بالا باشه، من چقدر باید به این مشکل فکر کنم، لوسین خودتو به من نمالون ، آه خانم آدریل به خانم کاترین بگین برای فرنچ مانیکورهای من بیاد . امروز براش وقت گذاشتم، اگه از زمانش بگذره باعث افسردگی میشه"
از در بیرون میرم و به فرنچ مانیکور فکر میکنم براش وقت گذاشتم باید زنگ بزنم و برای خانم وقت بگیرم. باید به متخصص برگ شناسی دانشگاه سوربن زنگ بزنم و برای برگهای گلدون خانم سئوال کنم باید رو به بالا باشن. برگهای رو به بالا باعث از بین بردن افسردگی میشه، برگهای رو به چپ باعث بیماری هیستریک میشه اوه یادم رفت برگهای رو به .....
" خانم آدریل لطفا عصاره انجیر با پوست پرتغال رو بیار ساعتش شده که بو کنم"
- بله خانم الان.
" در ضمن در و پنجره رو بازکن باید کمی هوای تازه بیاد به ماساژور هم زنگ بزن بدنم کوفته است خیلی فکر کردم".
- بله خانم.
********
- سلام آقای پروفسور.... بله .... بله برای برگهای خانم.... بله ... آب بله..... دواشو دادم بله ، متاسفانه دیروز ابری بود، به هواشناسی هم زنگ میزنم.... بله کی ....هفته بعد... اوه نه خانم افسردگی شون شدید میشه لطفا یه وقتی به ما بدید آه متشکرم... ممنون.
" خانم آدریل ، خانم آدریل"
- بله خانم.
" اوه خانم آدریل من از فرنچ کردن خسته شدم چطوره ناخنهامو کوتاه کنم و به خانم کاترین هم بگو که نیاد شاید یه کار جدید خوب باشه."
- اما خانم شما شب مهمانی دعوت هستید، لرد هاستین هم هستند.
" لرد هاستین ؟ مهمانی؟ برای چه چیزی؟"
- به افتخار اختراع بزرگترین بمب شیمیایی قرن که میتونه تمام جهان رو یکجا از بین ببره .
"آه فراموش کرده بودم، پس بگو خانم کاترین بیاد"
- بله خانم.
" لطفا لوسین رو هم بشور خیلی کثیف شده"
- بله خانم.
********
" خانم آدریل، خانم آدریل.......
دوستت دارم را من دلاویزترین شعر جهان می دانم
چقدر خورده فرمایش...اوهههههههههههههه!
اعصاب می خواد که آدم با اینجور زنا کار کنه!
واقعا یک خانواده بورژوای واقعی.
بیچاره خانوم آدریل:)
طفلک خانوم آدریل!!چی می کشه....!!
سلام.
متنتون من رو یاد کارتون های قدیمی انداخت . خانمهای پر مدعا،بد اخلاق و نه بدذات. ایده جالبی بود.
خیلی زنده و جذاب نوشته بودین. ولی شما رو به خدا به من بگین این ماجرای بزرگترین بمب اتم قرن رو برای چی آوردین آخر قصه؟ به یک حادثه تاریخی خاصی مربوط می شه؟ فضای ذهن من یکی رو که مغشوش کرد.
خوندن ایده های جدید آدم رو خوشحال میکنه
موفق باشید
مرسی مثل همیشه ولی باید بگم که گذاشتن اون قضیه بیخودی نبود. یه دلیلی داشت که خودم میدونم:)
هیچ دلم نمیخواد که جای خانم آدریل باشم... یاد کارتون زبل خان افتادم... زبل خان اینجا... زبل خان اونجا... زبل خان همه جا... خانم آدریل این کار رو بکن... خانم آدریل اون کار و نکن... خانم آدریللللللللللل!!!!!!!!!!!!!
بازم خیلی قشنگ بود کاش منم ۱ خانم آدریل داشتم
[گل][لبخند]
سلام نازلی
خوب بود و خواندنی موفق باشی
منتظر حضورت می مانم
ای بابا مرفهین بی درد که میگن اینا هستن ها
بدنم کوفته است خیلی فکر کردم ! خوش به حالت
ولی نه اینا هم یجوری بدتر از ماهاست وضعشون
ای سرمایه دار، ای بورژوا، ای امپریالیسم، ای هلو ، ای شفتالو ....
این خانم ادریل میتونه خوب بره تو اعصابت. آخ که من رو بد جوریاد کسی میندازه!
من دوست ندارم یه خانم آدریل داشته باشم. خودم چی کار کنم پس. هفته ای یه بار یکی بیاد کمک بد نیست :دی
na azizam. man motevaled dey nistam. chera? chtor mageh?
انگار که قسمتی از یک رمان انگلیسی رو خوندم!
راستی شما رمان بلند نمی نویسی؟
اگه بنویسی فکر کنم خیلی قشنگ از آب دربیاد :)
دوست دارم ولی خوب کار سختیه خیلی حوصله میخواد و من یه کمی عجول بی حوصله هستم. البته شما لطف دارین.
سلام نازلی جون
مرسی از توجه و لطفی که بهم داشتی.
رفتم مقداری از آرشیوتو خوندم. داستانات متن قوی ای دارن. دستور زبان و املای صحیح که این روزا به کلی از مد رفته متاسفانه، ولی تو داستانای تو به خوبی رعایت شده. از این لذت بردم.
و یه سوال... چرا شخصیتا خارجین؟ کنایه زدن راحتتر میشه؟ گمونم منظور اینه. به هر حال موفق باشی.
میرم کامنتا رو جواب بدم. جوابتو می تونی همونجا بخونی.
حقیقتش به نکته ظریفی اشاره کردین. من نوشتن توی فضای غیر ایرانی برام راحتتره خودم هم نمیدونم چرا اینطوریه شاید بخاطر اینکه کتابهای نویسندگان خارجی رو بیشتر خوندم و توی ذهنم تاثیر گذاشته شاید هم من یک غرب زده هستم:)
خانم آدریل و کووووووووووووففففففففففتتتتتتتتت
خانم آدریل و مرگ
درد بی درمون
---------------------
ببخشید دیگه جو منو گرفت؛)
نظرات دوستانت رو خوندم ولی به نظر من تمرکز اصلی داستان خانم آدریل نبود. بلکه نکته اصلی اختراع بمب شیمیایی و آدمهایی که برای این اختراع جشن میگیرند بود. خانم آدریل در واقع شاهدی است بر زندگی این گونه انسانها.
ما هم مثل خانم آدریل شاهدانی هستیم بر این دنیا. ای کاش شاهدانی منفعل نباشیم.
منتظر داستانهای جدیدت هستم.
دوستت دارم هایده جان خوشم میاد که به نکته های من خیلی خوب و دقیق دقت میکنی. مرسی که میایی و داستانم رو میخونی عزیز دل.