نوشته های من

داستان کوتاه- شعر-داستان بلند

نوشته های من

داستان کوتاه- شعر-داستان بلند

آسفالت داغ

آفتاب نه چندان گرم به همراه نسیم خنکی به صورتش میخورد و موهایش را به رقص در می آورد . سکوت و آرامش کوچه او را به چرتی نیمروزی دعوت میکرد کرخت شده بود و دوست داشت روی آسفالتهای داغ دراز بکشد.  

هیچکس درون کوچه نبود و نه حتی پرنده ایی. تنها صدای چرخهای لاستیکی کالسکه و برخورد برگهای سبز و تازه بهار نوای دلنواز او شده بود . نه آرشه ایی در کار بود و نه کلاویه ایی که خودنمایی کند اما موسیقی باد او را همراهی میکرد. 

ذهنش خالی بود و بی هدف قدم بر میداشت شاید که خوش تراش شود. 

گاهی فکری قلقلکش میداد اما باز هم خودش را  با همراهی قدمهایش سست میکرد و ادامه میداد.  

ورود یک ماشین همه چیز را تغییر داد و سئوالی در مورد سکونتگاهی. نگاهش برگشت و به چشمان سئوال کننده خیره شد. هیچ احساسی نداشت اما برای لحظه ایی از رخوت بیرون کشیده شده بود. 

به سمت پله ها رفت و کنار سکوی باغچه نشست به گلهای سرخ چشم دوخت. هیچ تلاشی وجود نداشت تنها زمان به کندی خودش را به جلو می کشید. ماشینی دیگر، دیالوگی ساده و چرخش ماشین به سمت هدف خودش.   

او در انتظار کسی تا کالسکه را با خود به بالا ببرد خودش را به دست اشعه گرم آفتاب و سرمای دلچسب باد سپرده بود.  

چشم انداز، دو بادبادک را در آسمان آبی نمایان میکرد. ابرهای سفید و پنبه ایی حرکتی نداشتند.  

پرنده ایی در اوج پرواز میکرد.

نظرات 22 + ارسال نظر
هایده یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:34 ق.ظ

نازلی جان من میگم اونجا که قراره بری ... نرو. چون همینطوری هم فوق العاده ای . واقعا لذت بردم. مرسی.

لطف داری عزیز دلم . مرسی.

صادق یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:29 ب.ظ http://www.pelak21.blogfa.com

سلام .
خیلی زیبا بود و آرامش بخش همراه با یه جور تنهائی شاعرانه.
تا وقتی صحبت از کالسکه نشده بود من همذات پنداری بیشتری می کردم چون یاد پرسه های خودم توی کوچه های عصرهای بهاری می افتادم.
البته من خیال میکنم برای خود شما هم یه جور بیان احساس در یک لحظه خاص بوده.
به هر حال خیلی خوب نوشته بودین این پست رو.
موفق و سلامت باشید

مرسی شما لطف دارین. آره میشه گفت یه جور تنهایی که حس خیلی خوبی داره.

سحربانو یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:33 ب.ظ http://samo86.blogsky.com

احساس کردم دارم از پنجره بیرون رو نگاه می‌کنم و اینرو میبینم ، آفتابش رو دارم حس می‌کنم ، داره از کنار پرده به زور میاد تو اتاق:)

گروه نرم افزاری پرشیا تمپ یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:41 ب.ظ http://www.persiatemp.ir

Easy web design
سیستمهای مدیریتی وب سایت + مجموعه قالبهای وب سایت
مجموعه آسان وب ابزاری است قوی برای تمام کسانی که به دنبال طراحی سایت خود هستند شما با این مجموعه و حتی بدون
اطلاعات قادر به ایجاد هر نوع سایت دلخواه خود می باشد.
سلام دوست عزیز
گروه نرم افزاری پرشیا تمپ محصول جدیدی برای طراحی سایت های شما دارد
این مجموعه طراحی سایت های حرفه ای را برای کسانی که اطلاعات کمی در رابطه
با طراحی سایت دارند اسان می کند .

با مجموعه آسان وب لذت واقعی سایت دلخواه خود را تجربه می کنید و تنها با کمی اطلاعات و کمتر از پانزده دقیقه سایت دلخواه
خود را در وب ایجاد کنید و قادر خواهید بود مدیریت وبسایت خود را برعهده بگیرید و یک سایت دینامیک و هوشمند (پویا
داشته باشید که تنها با چند کلیک ساده بطور دلخواه محیط آن را ویرایش کنید و مطلب مورد نظرخود را در آن قرار دهید

کل این مجموعه (نسخه حرفه ای ) در 27 دی وی دی عرضه شده که شامل هزاران قالب وبسایت آماده با سورس آنها می باشد که
توضیحات و محتوای هر سی دی در این دفترچه به همراه راهنمای نصب و آموزش برخی از این سیستم های مدیریت محتوای
سایت بطور خلاصه درج شده است. همچنین آموزش های کامل اصول طراحی وب و کار با نرم افزارهای طراحی وب و همچنین
اصول تجارت اینترنتی هم در این مجموعه گنجانده شده است که با مرور آن می توانید بخش مورد نظر خود را در بین این مجموعه
پیدا کنید
www.persiatemp.ir
محصولات پرشیا تمپ را با آرم و برچسب مخصوص آن و بصورت اورجینال تهیه نمایید



هزاران دلار ازبهترین قالبها و اسکریپت ها در دستان شماست

بیش از 30.000 قالب آماده وب در زمینه های مختلف با سورس کامل

سری کامل و جامع قالبهای مانستراز سری زیر 1000 تا 22.000 به بالا

TemplateMonsterقالبهای سایت

گروه نرم افزاری پرشیا تمپ افتخار دارد از سال 2006 تا به امروز
بهترین ها را برای طراحی اسان وحرفه ای به شما اهدا کند
www.persiatemp.ir
و شما را دعوت میکنم برای بازدید از سایت پرشیا تمپ و

جدید ترین محصول پرشیا تمپ


مجموعه فوق العاده رازهای ترافیک
در این مجموعه شما می آموزید چگونه ترافیک وب سایت خود را به بالاترین میزان ممکن برسانید.
www.persiatemp.ir

بهاره دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:00 ق.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com

سلام نازلی جونم
خوبی؟
رامان نازم خوبه؟
چقدر لطیف و آروم بود این داستان... انگار منم با قهرمان داستان در حال قدم زدن بودم و من مثل او هوس کردم دراز بکشم وسط خیابون و همه جا سکوت باشه و صدایی نباشه جز صدای حرکت باد و خش خش برگای درختها...
خیلی قشنگ و دلچسب بود داستانت دوست جون:-*
منم دلم برات تنگ شده حسابی:(
مواظب خودت باش عزی دلم.
رامان گلم را هم ببوسش از طرف من:-*

مرسی عزیزم. یه قرار بزاریم بابا دلمون تنگولید.
رامان دوباره سرما خورده .

Ξ T Ξ Я N ∆ L دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:18 ق.ظ http://eternal.blogsky.com

نویسنده خوبی هستی ...
شاید همین چند خط تداعی هزاران لحظه دور بود که من،
شبی در خواب دیده بودم

Ξ T Ξ Я N ∆ L دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:06 ب.ظ http://eternal.blogsky.com

سلام.
کاملا متشکرم که به این زیبایی من رو حس کردین.
نظر لطفتونه.
مرسی.

خواهش میکنم.

سحر دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:49 ب.ظ http://www.pinupgirl.blogsky.com

پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است

شاذه دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:19 ب.ظ http://moon30.blogsky.com

سلام نازلی جونم
بسیار ساده و آرامشبخش بود. مرسی :)

محمد دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:38 ب.ظ http://www.medadnevis.blogsky.com

سلام
ممنون از نظرت
خوندم
خیلی خوب بود
سعی میکنم بیاموزم

آسمون(مشی) سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:41 ق.ظ http://mashi.blogsky.com

چقدر بامزه!!
چه حس آرومی داشت...اما یه غمی توش داش...نه؟

نه عزیزم هیچ غمی نداشت اما شوری هم نبود. شاید فقط کرختی داشت و سستی.

روحا چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:58 ق.ظ http://www.baloot.blogsky.com

سلام خوب من
ناشناسی درون سینه من
پنجه بر چنگ و رود می ساید
همره نغمه های موزونش
گوئیا بوی عود می آید
آه باور نمی کنم که مرا
با تو پیوستنی چنین باشد
نگه آن دو چشم شورافکن
سوی من گرم و دلنشین باشد

در انتظار حضورتان هستم
سربلند باشی

محمد حسینی چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:46 ب.ظ http://www.medadnevis.blogsky.com

سلام
جاده ی فرعی رو گذاشتم
خوشحال میشم نظرتو بدونم

امین شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:21 ق.ظ http://morpheus.blogsky.com

سلام نازلی خانوم گل!
راستش اصلا این نوشته تو رو دوست نداشتم!
در انتخاب کلمات و جملات خیلی شلخته بود و اصلا یک دست نبود!
مثلا:ورود یک ماشین همه چیز را تغییر داد و سئوالی در مورد سکونتگاهی....این همه چیز را تغییر داد و بعدش سوالی در مو رد سکونتگاهی!!!نثر مسجع با نثر روزنامه ای رو کنار هم گذاشتی! در انتخاب فرم اصلا یه راه مشخص رو نرفتی!
این کیلومتر ها از نوشته های روون و دوست داشتنیت فاصله داشت...
ها!

حالا چرا ایهمه عصبانی هستی:((

مینا شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:58 ق.ظ

سلام نازلی عزیزم

اول از همه بگو حال کوچولوت چطوره؟

**********
میدونی نوشته هات واقعا آرامش بخشن

تو واقعا باید ذهن آرومی داشته باشی که میتونی اینطور بنویسی و فضای بهشتیو تداعی کنی

جاوید بادا...

سلام مینا جونم
راستش رامان مریضه دوباره سرما خورده . وقتی بچه آدم سرما میخوره تازه آدم میفهمه که باید قدر شلوغکردنهاشو بدونه .
مرسی عزیزم لطف داری. راستش خیلی هم آدم آرومی نیستم.

روحا شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:35 ب.ظ http://www.baloot.blogsky.com

سلام مهربون
امیدوارم بتونم میزبان مهربانی تان باشم
موفق و پایدار باشی

دختر سیگاری شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:03 ب.ظ http://www.cigarettes-tearz.blogsky.com

عاشق داستان کوتاهم.
-------------------------------------
پرنده ایی در اوج پرواز می کرد...

امین یکشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:19 ق.ظ http://morpheus.blogsky.com

من و عصبانیت؟!!!
اون هم در محضر شما؟!!!
من ....!!!
والا!!!!

میبینم که جا زدی امین آقا!!!!!

غزلک سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:10 ب.ظ http://golemamgoli.blogsky.com/

:)

دزموند سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:13 ب.ظ

ببخشید خانوم سید خندان از کدوم طرفه؟
چرا اینقدر سرد نگاه میکنی؟
ببخشید در چشم انداز چیزی هست که دارید نگاه میکنی؟
وا چقدر سرد خیره شدید
نکنه زمان براتون به کندی میگذره؟
چیزی تو باغچه گم کردید؟
چه کالسکه قشنگی؟ مال چه دهه ای هست؟ رنسانس؟
خوب بگو کالسکه رو براتون ببرم بالا اینکه کرختی نداره.....

این ماله سیدخندان نبود. چقدر سئوال داشتی!!!!

تابا چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ق.ظ http://tabakhanomi.blogsky

این مطلب حس خوبی داشت.
لطیف و قشنگ

مرسی لطف دارین.

روحا چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:39 ب.ظ http://www.baloot.blogsky.com

سلام مهربون

خوش تر از شب های مهتاب بهار
عالمی دیگر کجا دارد خدا
عالم عشق و امید و آرزوست
عالم تنهایی و اندیشه ها

در انتظار مهربانی هایت هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد